چکیده:
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی الگوی یکپارچه پیشگیری از طلاق بر انصراف از طلاق و انطباقپذیری خانوادگی در زوجین متقاضی طلاق صورت گرفت. این پژوهش از نوع نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون- پسآزمون و پیگیری با گروه گواه بود. جامعۀ آماری پژوهش را زوجین متقاضی طلاق مرکز مشاوره دادگستری شهر بوشهر در سال 1396 تشکیل دادند. تعداد 30 زوج با استفاده از روش نمونهگیری در دسترس انتخاب و به شکل تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه گمارده شدند. پرسشنامه میل به طلاق روزبلت (1986) و پرسشنامه انطباقپذیری خانوادگی السون (1996) در پیشآزمون، پسآزمون و دوره پیگیری سه ماهه تکمیل شد. برنامه مداخله طی 7 جلسه 90 دقیقهای و هر هفته یک جلسه، بر اساس چارچوب هاگس (1994) و کارلسون، اسپری و لویس (2005) اجرا گردید و در این مدت آزمودنیهای گروه گواه هیچگونه مداخلهای دریافت نکردند. دادهها با استفاده از آزمون آنالیز واریانس با اندازهگیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی در سطح معناداری 05/0 و با استفاده از نرمافزار آماری SPSS نسخه 25 تجزیه و تحلیل شدند. نتایج پژوهش نشان داد که اثربخشی رویکرد یکپارچه پیشگیری از طلاق موجب کاهش معنادار میل به طلاق و بهبود انطباقپذیری خانوادگی در مرحله پسآزمون گردید (001/0p<) و این اثر در مرحله پیگیری هم ماندگار بود (001/0p<). در نتیجه میتوان با اتخاذ رویکردهای پیشگیری از طلاق نسبت به پیشگیری از طلاق در جامعه اقدام کرد و به بهبود تعارضات شدید زوجین متقاضی طلاق کمک و یاری رساند.
The aim of the present study was The effectiveness of integrated model on Divorce Abandonment and Family adaptability in Spouses seeking divorce. The present study was a Quasi-experimental study with a pretest-posttest design and follow-up with a control group. The statistical population of the study Quasi-experimental the couples seeking divorce in Bushehr Judicial Counseling Center in 1396. A total of 30 couples were selected using available sampling method and randomly assigned to experimental groups and control group. Divorce desire Rusbult questionnaire (1986) and Olson’s Family Adaptability Questionnaire (1996) was completed in pre-test, post-test and three-month follow-up period. The intervention program was conducted in 7 sessions of 90 minutes and one session per week, based on the framework of Hughes (1994) and Carlson, Sperry & Lewis (2005) and during this period, the subjects in the control group received no intervention had an effect on the Data were analyzed using Analysis of variance with repeated measures and Bonferroni post hoc test at a significance level of 0.05 and using SPSS statistical software. The results showed that the Integrated Prevention of Divorce model had an effect on the Decreased desire for divorce and Family adaptability in the post-test (P<0.0001) And this effect was permanent in the follow-up stage (P<0.0001). It can concluded that by adopting divorce prevention approaches, we can prevent divorce in the community and help to remove the severe conflicts between the couples seeking divorce.
خلاصه ماشینی:
نتايج پژوهش نشان داد که اثربخشي رويکرد يکپارچه پيشـگيري از طـلاق موجب کاهش معنادار ميل به طلاق و بهبود انطباق پذيري خانوادگي در مرحله پس آزمون گرديـد (٠٠٠١>p) و اين اثر در مرحله پيگيري هم ماندگار بود (٠٠٠١>p).
همچنين خلأ پژوهشي که در اينجا احساس مي شود اين است که با توجـه بـه اين کـه طـلاق عواقـب وخيمـي ازلحـاظ اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و رواني براي هر دو طـرف درگيـر و جامعـه آن هـا ايجـاد مي کنـد پژوهش هاي بسيار کمي به بررسي اثربخشي رويکرد الگوي يکپارچه پيشگيري از طلاق بر ميزان ميل به طلاق و همچنين انطباق پذيري خانواده مورد بررسي قرار داده اند و لازم و ضروري بود تـا در پژوهش هاي جديد به اثربخشي رويکرد يکپارچه پيشـگيري از طـلاق بـر ميـل بـه طـلاق و انطباق پذيري خانواده پرداخته شود، تا با استفاده از نتايج آن درزمينه EԹ آگاه سـازي زوجـين اقـدام نمود تا بتوانند تغييرات لازم در نگرش ، رفتار و روابط خـود بـا اعضـاي خـانواده ايجـاد نماينـد و درنتيجه فضايي حاکي از پذيرش در خانه به وجود آورند تا در انجام امور از تمام تواناييهاي خـود استفاده نمايند.
با توجه به اين که در پژوهش حاضر مشخص گرديد که اثربخشي الگوي يکپارچه پيشـگيري از طلاق بر کاهش ميل به طلاق و کـاهش انطباق پـذيري خـانواده در زوجـين متقاضـي طـلاق به طور معناداري مؤثر است .
Effectiveness of Attachment-Based Couples Therapy on Improving Family Adaptability and Decreasing Marital Conflicts.
The effectiveness of structural family therapy on coping strategies, family cohesion and adaptability in couples with marital dissatisfaction.