چکیده:
انسان بهمثابه مدرکی بدنمند و بدن بهمثابه پدیدهای فرهنگیاجتماعی، بدن فرهنگی، ریخت و سلوک بدنی، بدن مقدس و ناپاک، ابژه-بدن، ابژه-بدن و سوژه-بدن در گفتمانهای مختلف، طرح و ارزشگذاری شده است. نظریهی آلودهانگاری ژولیا کریستوا بهرابطهی زبان، سوژه و امر آلوده/ طردشده میپردازد. آلودهانگاری، فرایند واپسزدن امری است که سوژه آن را آلوده میداند و با این تمهید در پی آن است تا از حریم سوبژکتیویتهی خود دفاع کند، سوبژکتیویتهای که در برونریزیها و برونافکنیهای زبانی آن را آفریده است. ازآنجاکه امر آلوده همیشه بهنوعی وجود دارد، کشمکش سوژه و آلودگی نیز همیشه برقرار است. سوژهی در فرایند، در زبان و بهواسطه زبان با بدن خود و دیگران یا ابژههای دیگر ارتباط برقرار میکند. جستار حاضر باتوجهبه تجربهی امر بدنی در گفتمان جامعهشناسی به تحلیل نظریهی آلودهانگاری کریستوا و ابژه-بدن سوژه/ دختران در رمانهای هستی از فرهاد حسنزاده، سنجابماهی عزیز از فریبا دیندار و روزنوشتهای درخت تهکلاس از شادی خوشکار میپردازد و نشان میدهد که چگونه امر/ نظم نمادین، بدن سوژهها را در فرایند بلوغ و بهویژه در مواجهه با خون قاعدگی، نامقدس، ناپاک و آلوده میانگارد. باور به ابژگی بدن، به/ در اشکال و حالتهای تهوع، پنهانکاری، واپسزدن، گریز، انکار، وحشت و شرمساری سوژهها نمود مییابد. موقعیت بدنی جدید بهمثابه امر آلوده، طرد و به حاشیه رانده میشود؛ این آلودهانگاری هم امکان زیست بدنی متعارف و معقول را در دورهی نوجوانی از نوجوان سلب میکند و هم او را در ترس و نگرانی چگونگی گریز از این آلودگی نگه میدارد.
Considering human as an embodied perceiver and body as a socio-cultural phenomenon; cultural body, physical shape and behavior, holy and impure body, object-body, subject-body, etc. were proposed and valuated in different discourses. Julia Kristeva’s abjection theory deals with language, subject, and the impure/ abject relationship. Abjection is the process of ejecting something considered unclean by the subject and with this scheme she tries to defend her subjectivity’s sanctum, a subjectivity created by lingual ejections and dejections. Since the impure/ abject always exists in some way, there always exists the tension between subject and impurity. In-process subject makes connections with her body, others, or other objects in language and through language. The present article considering body experience in sociology discourse deals with Kristeva’s abjection theory and object-body of subject/ girls in Farhad Hassanzadeh’s “Hasti”, Fariba Dindar’s “Dear Squirrelfish”, and Shadi Khoashkar’s “Diaries of the Back of the Class Tree” novels. It shows how symbolic order/ thing portrays subjects/ girls’ bodies during puberty and especially when faced with menstrual blood as unholy, impure, and unclean. The belief to the objectiveness of body is appeared in/to forms and attitudes such as subjects’ nausea, secrecy, rejection, escape, denial, panic, and shame. The new body situation is ejected and pushed to the side as the impure. This abjection both denies the teenager the possibility of body’s common and reasonable living during teen hood and keeps her in the fear and anxiety of the manner of escaping from this impurity. Keywords: Abjection, Body Experience, Subject, Julia Kristeva, Teen Novel.
خلاصه ماشینی:
آلوده انگاري کريستوا و بدن مندي در بلوغ دختران (تحليل سه رمان نوجوان ) فاطمه رقايب پور نگين بينظير چکيده انسان به مثابه مدرکي بدن مند و بدن به مثابه پديده اي فرهنگياجتماعي، بدن فرهنگي، ريخت و سلوک بدني، بدن مقدس و ناپاک، ابژه -بدن ، ابژه -بدن و سوژه -بدن در گفتمان هاي مختلف ، طرح و ارزش گذاري شده است .
جستار حاضر باتوجه به تجربه ي امر بدني در گفتمان جامعه شناسي به تحليل نظريه ي آلوده انگاري کريستوا و ابژه -بدن سوژه / دختران در رمان هاي هستي از فرهاد حسن زاده ، سنجاب ماهي عزيز از فريبا ديندار و روزنوشت هاي درخت ته کلاس از شادي خوشکار ميپردازد و نشان ميدهد که چگونه امر/ نظم نمادين ، بدن سوژه ها را در فرايند بلوغ و به ويژه در مواجهه با خون قاعدگي، نامقدس ، ناپاک و آلوده ميانگارد.
جستار حاضر به واکاوي و تحليل تجربه بدن مندي دختران در دوره ي بلوغ ، ابژه -بدن و پديده ي دشتان / قاعدگي، در رمان هاي هستي از فرهاد حسن زاده ، سنجاب ماهي عزيز از فريبا ديندار و روزنوشت هاي درخت ته کلاس از شادي خوشکار ميپردازد و نشان ميدهد چگونه فرايند بلوغ و پديده ي دشتان ، در پيوند با امر/ نظم نمادين ، دختران را در باور به ابژگي بدن در ترس ، انزجار و گريز از بدن ناپاک قرار ميدهد.