چکیده:
مسئله شر از مسائلی است که از دیرباز مورد توجه خداباوران و خداناباوران بوده است. خداناباوران همواره از شر به عنوان گواه و قرینهای بر ضد خداباوری بهره بردهاند و خداباوران نیز در مقابل، تحلیلهای مختلفی در توجیه وجود شرور مختلف در عالم بیان کردهاند. تئودیسه «اختیار انسان و جهان مبتنی بر عنایت»، یکی از تئودیسههایی است که توسط ریچارد سوئینبرن، فیلسوف دین معاصر در توجیه وجود شرور در عالم بیان شده است. او بر مبنای این تئودیسه، از سویی قائل به اختیار و اراده آزاد برای انسان است و از سوی دیگر، جهان را مبتنی بر قوانین و ویژگیهایی میداند که هم سبب تحقق تاثیراتی میشود که انسانها با اختیار خود آنها را انتخاب میکنند و هم انسان را قادر میسازد تا با مطالعه طبیعت، شرور آن را پیشبینی و کنترل کند. در این پژوهش بر آن هستیم تا در آغاز به روش توصیفی- تحلیلی به تبیین این تئودیسه بپردازیم و سپس اشکالات وارد بر آن را به همراه پاسخهایی ذکر کنیم که سوئینبرن خود به اشکالات مزبور بیان کرده است.
The problem of evil is one of the issues that has long been considered by theists and atheists. Atheists have always used evil as evidence against theism, and theists, on the other hand, have made various analyses to justify the existence of different evils in the universe. The theodicy1 of "man's free will and the universe based on Divine Providence" is one of the theodicies expressed by Richard Swinburne, the contemporary philosopher of religion, in justifying the existence of evil in the universe. According to this theodicy, on the one hand, he believes in man's free will, and on the other hand, he considers the world to be ruled based on laws and characteristics that both bring about the effects that human beings choose based on their own free will and enable human beings to predict and control evil by studying nature. Using a descriptive-analytical method, this research first explains this theodicy and then mentions its problems along with the answers that Swinburne himself has offered.
خلاصه ماشینی:
او بر مبنای این تئودیسه، از سویی قائل به اختیار و اراده آزاد برای انسان است و از سوی دیگر، جهان را مبتنی بر قوانین و ويژگيهايی میداند که هم سبب تحقق تأثیراتی میشود که انسانها با اختیار خود آنها را انتخاب میکنند و هم انسان را قادر میسازد تا با مطالعه طبیعت، شرور آن را پیشبینی و کنترل کند.
او در آغاز به نکته مهمی اشاره میکند و آن اینکه در طول تاریخ تفکر بشری، خداناباوران برای اثبات اعتقاد خود، تنها وجود شرور در عالم را بهعنوان دلیل و مستند بر ادعای خود مطرح کردهاند و سایر دعاوی ایشان دراینباره در حقیقت نقدهایی بر خداباوری بوده است، نه اینکه برهانی بر ادعای خود اقامه کرده باشند (Swinburne, 2004, p9).
با اینکه سوئینبرن این تئودیسه را که در حقیقت مستند به اختیار انسانی است، رد نمیکند و حتی آن را توجیهکننده برخی از شرور هم میداند، ولی آن را کامل ندانسته و معتقد است این تئودیسه هرگز قادر نیست بسیاری از شرور طبیعی و نیز شروری را که متوجه کودکان یا حیوانات میشود، توجیه کند (Swinburne, 2004, p238).
توانایی ایجاد تغییرات و تأثیرات مهم در خود، توانایی ایجاد تأثیرات مهم در دیگران، توانایی ایجاد تغییر و تأثیرات مهم در طبیعت، همه از لوازم این اختیار است که اگر نبود، از دیدگاه سوئینبرن، اختیار انسان معنادار نمیشد و چنانکه تبیین خواهیم کرد، لازمه همه مؤلفههای يادشده، وجود شرور در جهان هستی است.
سوئینبرن کوشیده است مبتنی بر عنایت بودن جهان که حتی از آن به عنوان برهانی بر اثبات وجود خدا نیز استفاده میکند، به اشکالاتی که پیش از او بر تئودیسه مبتنی بر اختیار وارد شده است، پاسخ دهد.