خلاصه ماشینی:
"(تصویرتصویر) با تحلیل بالا همه آشنا هستند اما این تحلیل برای اثبات خود دو مشکل اساسی دارد،یکی اثبات اینکه فیلمهای مخملباف،فیلمهای بدی هستند، که اگر این اثبات ممکن باشد،هر فرنگی مخملباف دوستی به طور اولی متهم میشود،اما مشکل دوم این است که اگر فرض شود مخملباف فیلمساز خوبی است و یا لا اقل چند فیلم خوب در کارنامهاش دارد باید ثابت کرد که فیلمهای مخملباف به راستی بیانگر توجه این فیلمساز به فرهنگ غیر خودی و تأثیرپذیری از آن است.
در همین راستاست که میبینیم خیلی از مسئولین سینمائی ما چه متصدیان قبلی و چه فعلی هوای مخملباف را دارند،برای داشتن بعضی ژستها-که انصافا ژستهای بدی هم نیستند-حمایت از مخملباف کافی است شما تصور بفرمائید کسی که در یک دوره پانزده ساله خود را حامی مخملباف نشان داده است،تقریبا از همه نوع فکر و اندیشهای حمایت کرده چون در این مدت،این فیلمساز به سراغ هر فکری که بقیه مردم دنیا در طول چندین هزار سال با آن مشغول بودهاند رفته و دستکم تکلیف خودش را با آن روشن کرده و من احساس میکنم الآن لازم است شرکتی تشکیل شود که به مخملباف در راه رسیدن به اندیشهها و افکار تازه یا کهنه یاری کند.
ببینید محسن مخملباف با درک مفهوم سرعت و دستیابی به ریتم تند اندیشیدن و فیلم ساختن یک فیلمساز جهانی شده،مهدی نصیری به همین ترتیب از هیئت یک طلبه جوان و با استعداد و پرشور به یک ژورنالیست جنجالی و مهم بدل شده و از کیهان هم که کنار گذاشته شده برای خودش روزنامه دارد که خیلی هم برفروش است و از این دو موفقتر فاضل خداداد است که با توسل به خصوصیت سرعت مثل برق 120 میلیارد و خردهای تومان پول به جیب میزند(از آن چند میلیارد خردهاش چون قابلی نداشت صرفنظر کردم)فقط در زمانه ما ممکن است که آدمها به این سرعت به اهداف خود برسند."