چکیده:
در این پژوهش با بررسی دقیق معانی مختلف امکان، کاربست امکان استقبالی در نسبت با مطالعات آیندهپژوهی موردمطالعه قرار میگیرد. واژه امکان در فلسفه، هنگامی که بدون قید خاصی بهکار میرود، بهمعنای سلب ضرورت وجود و عدم از ماهیت است. امکان استقبالی اخصّ از دیگر امکانهاست. این نامگذاری به این دلیل است که این امکان تنها در مورد وقایعی که در آینده رخ میدهد معنا دارد؛ زیرا وقایع آینده، بهطور قطعی معلوم نیستند؛ لذا وجود یا عدم محمولاتی که در آینده میآیند معلوم نیست، تا با قید قراردادن وجود یا عدم آنها برای موضوعشان، ثبوت یا سلب آنها ضرورت بهشرط محمول داشته باشد. روش تحقیق در این پژوهش کتابخانهای است که گردآوری اطلاعات با رجوع به آثار دست اول و معتبر بهدست میآید. روش تحلیل اسناد، با روش استدلال قیاسی منطقی انجام میگردد. از نتایج بحث میتوان به این موارد اشاره نمود که از آنجایی که امکان استقبالی، ویژه اموری است که در آینده تحقق مییابند و هنوز واقع نشدهاند، ثبوت این امکان درواقع با نوعی گمان و غفلت همراه است؛ ازطرفی محور همه تلاشهای علمی را اصل علیت بین پدیدهها تشکیل میدهد، لذا معلولهایی که در خارج وجود دارند نیازمند علت میباشند. بنابراین، امکان استقبالی اختصاص به امور آینده دارد که چون ایجاب یا سلب در آنها هنوز تعیّن نیافته است؛ لذا تمام اقسام ضرورت از آنها سلب میشود و معلوم نیست که یک پدیده یا امری، بعداً چه وضعیتی دارد. بنابراین باید با شناخت علتها برای رخدادهای احتمالی، چارهاندیشی نموده یا آینده را ساخت.
In this research, with the precise examination of different meanings, the application is possible in relation to future studies. The word possible in philosophy, when applied unconditionally, means depreciation of the necessity and lack of nature. The possibility of an insecurity is another. This naming is because it means only about the events that occur in the future; Because future events are not definitively unclear; Therefore, the existence or lack of prosperity that comes in the future is unknown, in order to put their existence or lack of them for their topic, their proof or disadvantage is required to be possible. The research method in this research is a library that collects information with referrals to first and valid hands. The method of document analysis is carried out using logical deductive reasoning.From the results of the discussion, it can be noted that since the possibility of virtue is special, which is realized in the future and are not yet located, the confirmation of this possibility is actually accompanied by some kind of thought and neglect; Throughout the axis of all academic efforts is the principle of causality between phenomena, so the dislocations that exist abroad require cause. Therefore, it has the ability to devote to future affairs, which has not yet been determined because it has not yet been determined; Therefore, all types of necessity are depreciated and it is unclear whether a phenomenon or reality has a situation later. Therefore, it should be made by recognizing the causes for possible events or build upcoming
خلاصه ماشینی:
هنگامي به نحو بالقوه مضاف به شيء خارجي اسـت که شيء خارجي موجود نباشد و هنگامي به نحو بالفعل مضاف به شيء خـارجي اسـت کـه شـيء خـارجي موجـود باشـد (ابـن سـينا، ١٣٧٩: ١١٩؛ اسـدي، ١٣٩٨)؛ بنـابراين چـه بسـا علـم بـه معلـوم موجوداست اما معلوم ، معدوم است ، بنابراين اگر علمي را نسبت به آينده ناموجود ـ معـدوم ـ بيـان نماييم ، به عنوان مثال در مورد آينده بگوييم که «علي خواهد آمد» اين معرفت ما که عدمي اسـت ـ زيرا هم اکنون در خارج تحقق عيني ندارد و علي هنوز نيامده است ـ به نحو بالقوه به خـارج اضـافه شده است ، پس ممکن است که چنين فعلي در آينده رخ بدهد لذا نسـبت بـه معـدوم هـاي آينـده ، ٩٤ صورت هاي ذهني داريم که در حال حاضر نسبتي با واقع ندارند و تنها صورت ذهني ما، همان امر معلوم ـ آنچه به آن آگاهي داريم ـ است .
اصـل عليـت يعنـي دلالـت نيازمنـدي معلـول بـه علـت و لازمه اش اين است معلول بدون علت تحقق نيابد؛ لذا معلول هايي که در خارج وجود دارند نيازمند ١٠٠ علت ميباشند (مصباح يزدي، ١٣٨٦: ٢٥-٢٩) بنابراين ، دو تعريف بـراي علـت ارائـه شـده اسـت ؛ الف ) موجودي که از وجودش ، وجود چيز ديگر (معلول ) حاصل ميشود و از عدمش ، عـدم چيـز ديگر؛ يعني موجودي که براي تحقق معلول کافي است ؛ اين معنا با علت تامه مطابقـت دارد و ب ) اما معناي عام علت عبارت است از موجودي که وجود چيز ديگر (معلول ) بر آن توقف دارد؛ يعني اگر آن علت معدوم باشد، معلول نيز معدوم خواهد بـود ولـي اگـر موجـود باشـد لازم نيسـت کـه معلول حتما موجود باشد، بلکه ميتوانـد موجـود يـا معـدوم باشـد (ملاصـدرا، ١٣٨٦، ج ٢: ١٢٧- ١٢٨).