چکیده:
سیاست متعالیة اسلامی سیاستی است که اساس تعالی آن توحید، و کارویژهاش بسط توحید در عرصة فردی و اجتماعی است. از این حیث، توحید عملی دارای اضلاع متعدد اجتماعی و اقتضائات سیاسی و مدنی است که تبیین آن، مسئلة تحقیق است. نویسنده درصدد است با واکاوی اضلاع آن، مهمترین بسامدها و بروندادهای آن را در سپهر سیاست متعالیة اسلامی تحلیل نماید که در ضمن آن، زوایای تعالی و نیز نقطة تمایز و چالش آن با سیاست متدانیه (غیرتوحیدی و ضدتوحیدی) روشن میگردد. یافتة برآمده آن است که توحید عملی به نحو مستقیم یا غیرمستقیم، دارای نقش حقیقی، مبنایی، الهامبخش، تعیینکننده و حاکمیتی در تمامی شئون سیاست، اعم از حیث رفتاری، کارکردی، ساختاری، سیاستگذاری، نظامات سیاسی ـ اجتماعی، سبک زندگی، الگوی توسعه و الگوی تمدنی است. ارتقای توحید نظری به عملی و کاربست اقتضائات آن در سیاست، زمینهساز بسط عینی خداپرستی در ساحت مدنیت، یگانه شدن سیاست و همجهتی آن با اراده و حاکمیت الهی است. نویسنده با اتکا بر عقل و نقل، و با استفاده از روش تحلیل محتوا در حوزة مباحث کلامی و دینی به تحلیل مسئله پرداخته است
The transcendental Islamic politics is a monotheistic policy that seeks to expand monotheism in all individual and social arenas. In this sense, the practical monotheism has many social, political and civilian aspects and requirements. Exposing the transcendental nature of the Islamic politics, and its differentiation and challenges with the subordinated politics (non-monotheistic and anti-monotheistic), this paper aims to analyze the most important aspects, frequencies and outcomes of the transcendental Islamic politics in the Islamic transcendental politics. The findings show that, the practical monotheism, directly or indirectly, has a real, fundamental, inspirational, decisive, and governing role in all aspects of politics, including, the behavioral, functional, structural, policy-making, social politics systems, lifestyle, developing and civilizing pattern. Promoting the theoretical monotheism to the practical one, and applying its requirements in politics, provides the basis for the objective development of deism in the society, uniformity of politics, and its alignment with God's Will and Sovereignty. Using an analytical method, and focusing on the reason and the tradition, this paper analyzes the issue under discussion.
خلاصه ماشینی:
نتايج اين تحقيق ميتواند دورنماي عملـي سياست متعاليۀ اسلامي را در برابر سياست متدانيۀ سکولار و مباني آن روشن کند و برتـري آن را بـه اثبـات رسـاند؛ همچنين موجبات ارتقاي توحيد نظري به عرصۀ عملي و مدني، و بسط خداپرستي و ارزش هاي توحيدي را در حـوزة سياست عملي و عمل سياسي فراهم کند.
بر اين اساس ، توحيد عيني و عملي، از يک سو با جريان يافتن در بسـترهاي اجتمـاعي و سياسي، قدرت و اقتدار دستگاه طغيان و دولت هاي کفر و شرک و نفاق را به انفعال و تزلزل ميکشـاند؛ چنـان کـه در قرآن ، اغلب هر جا که بحثي از توحيد عملي مطرح ميشود، خداوند آن را در قالب درگيـري عينـي و کـاربردي بـين صاحبان ايمان و کفر تبيين نموده است .
بـدين ترتيـب ، همان گونه که انديشمندان اسلامي نظام عقايد حقه را اصول دين و نظام ارزشـي را فـروع ديـن ناميـده انـد (مصـباح يزدي، ١٣٦٦، ص ١٣)، بين توحيد و سياست نيز رابطۀ اصل و فرع در نظر گرفتـه مـيشـود؛ بـه نحـوي کـه توحيـد به عنوان «مبدأ، جهت و مقصد»، در تمام شئون سياست به نحو الهام بخش يـا تعيـين کننـده حاکميـت دارد.
عکس آن ، در جامعۀ توحيدي است ؛ زيرا وقتي مبدأ و صاحب هستي و سلطان عالم وجـود ـ که همۀ پديده هاي عالم ، مرهون اراده و قدرت اوست ـ يکي باشد، نتيجۀ قهري اين اعتقـاد توحيـدي آن اسـت کـه انسان ها ـ چه داراي نژادهاي گوناگون و چه با وضعيت اجتماعي مختلـف ـ بـا يکـديگر خويشـاوندند؛ چـون بـه آن خداي واحد وصل اند و از يک جا کمک مـيگيرنـد (حسـيني خامنـه اي، ٦٨/٩/٢٩).