چکیده:
تعدد و تنوع آقوام تشکیل دهنده جامعه ایران به نحوی است که اطلاق واژههای کثیرالقوم و جامعه چند قومی بر ترکیب
جمعیتی آن» از واقعیتی غیر قابل انکار خبر میدهد. حضور و زندگی قومیتهای مختلف چون فارسهاء ترکهاء کردهاء بلوچهاء
ترکمنهاء عربها و لرها در جوار یکدیگر و در چارچوب جغرافیای سیاسی واحد. بیانگر تنوع فرهنگی - قومی جامعه ایران
است. تنوع و تکثر قومی فرصت بزرگی است که فراروی نظام جمهوری اسلامی ایران قرار گرفته است و ایران اسلامی با تکیه به
این منبع عظیم و سرشار قادر به بقای فرهنگ و تمدن اسلامی و ایرانی در برابر جریانسازی فرهنگی است. تنوع قومی در
ترکیب جمعیتی ایران فرصتهای جدیدی را فرا روی مدیریت کشور قرار میدهد بدین صورت که مدیریت کلان جامعه با
برنامهریزیهای دقیق علاوه بر مدیریت پویایی تحولات در داخل مرزهای سیاسی به توسعه نقش منطقهای کشور از طریق
تاثیرات اقوام بر زبانههای قومی که گاه چند کشور را در برمیگیرد دست مییابد. متاسفانه در برابر مسئلة قومیت در سالهای
اخیر کار یکسان سازی و تا حدی میتوان گفت راکدی در پیش گرفته شده و تلاشی برای حل مشکلات پیش آمده از تنشها و
تعارضهای قومی نشده استء درحالی که توجه این مسئله به دلیل اینکه ایران کشوری با قومیتهای متعدد است مسئلة مهمی
به شمار میآید. شاید تنها راه همان باشد که به جای اینکه کلا جهان اعتقادی» دینی و قومیتی را در ایران از بین ببریم» آنها را
بر پایة مفاهیم جدید شکلگرفته در عرصة جهان جدید آن را بازتولید و بازآفرینی کنیم.
خلاصه ماشینی:
در مراحل اوليه مدرنيته در بسياري از کشورهاي غربي، که برداشت مدرنيستي از دولت – ملت و هويت ملي وجود داشت طيف متعددي از روشنفکران و سياستمداران و سياست گذاران بر اين اعتقاد بودند که 2- ethnic - Protestant Movement 3 4- Nationalism 5- Anthony Smith گروه هاي قومي از فرهنگ هاي متنوع ، طي دوران گذار از جامعه غيرصنعتي و نيمه صنعتي به جامعه مدرن و دمکراتيک از ميان خواهند رفت و هويتي واحد و يک دست در سراسر کشور و ملت حاکم خواهد شد.
به دنبال شکل گيري دولت هاي مدرن با چارچوب سرزميني مشخص و ضرورت اعمال قدرت و حاکميت برتماميت سرزمين و از ميان برداشتن زمينه هاي ممکن هرگونه عامل تهديد کننده همگرايي ملي و انسجام اجتماعي، اکثر دولت ها با تلقي تهديد کننده تنوع قومي به صورت آگاهانه و کارگزارانه ، سعي بر اين داشته اند که با محوريت بخشيدن به قوميت ، فرهنگ و زبان يک قوم ، به همسان سازي تفاوت هاي قومي – فرهنگي مطابق با الزامات سياسي، اداري و امنيتي خود بپردازند.
ولي آيا احساس رواني مشترک ميان گروهي از انسان ها مستقل از عوامل فرهنگي چون زبان ، آداب و رسوم ، ارزش ها و اساطير و تاريخ (سرنوشت تاريخي و خاطرات مشترک) ساخته ميشود؟ نظر برخي پژوهشگران بر اين است که با تضعيف و گاه فروپاشي مرکزيت فرهمند مسيحي(واتيکان ) و اسلامي(خليفه گري عثماني) و شکل گيري دولت هاي مقتدر سکولار، گروه هاي قومي براي نخستين بار در تاريخ ، برکشيده شدند.