چکیده:
نوسانات گفتمانی اندیشه «رواداری دینی» در دورههای مختلف تصوف تاثیر مستقیم و غیرمستقیم شرایط اجتماعی و سیاسی این دورهها را بر قبض و بسط این رویکرد در آثار صوفیه نشان میدهد. این مقاله در چهارچوب نظریه فوکو و با لحاظ ارتباط دوجانبه میان استراتژیهای قدرت و ایدئولوژیهای حاکم بر جامعه، اندیشه رواداری دینی را نزد صوفیان مسلمان دارای سرشتی گفتمانی و مرتبط با اراده سیاسی حاکمان فرض کرده و آن را در بستر تحولات سیاسی و اجتماعی دورههای تاریخی بررسی کرده است. بررسیها نشان داد که گفتمان رواداری دینی در آثار صوفیه تا پایان قرن ششم علیرغم گسترشی که در عصر آلبوبه و سلجوقی داشته، همواره به دلیل ماهیت دینی حکومتها (کنترل نهاد سیاست توسط نهاد دین) و هژمونی پایدار گفتمان فقه کمابیش با چالشهای عقیدتی روبرو بوده است؛ اما در قرن هفتم روی کار آمدن حاکمان سکولار مغول و سیاست تساهل دینی آنها از یک سو، و حذف متشرعه از عرصه قدرت سیاسی از سوی دیگر، زمینه گسترش گفتمان رواداری دینی را به نحو مطلوبی برای صوفیه فراهم ساخته است. هدف این مقاله بررسی گفتمان «رواداری دینی» در تصوف اسلامی با توجه به تحولات سیاسی و اجتماعی دورههای تاریخی تا سده هشتم است که با روش توصیفی- تحلیلی انجام گرفته است
The fluctuations of the thought of "religious tolerance" in different periods of Sufism show the direct and indirect influence of the social and political conditions of these periods on the acquisition and expansion of this approach in Sufi works. This article, in the framework of Foucault's theory and in terms of the mutual relationship between power strategies and ideologies governing the society, assumes the idea of religious tolerance among Muslim Sufis as having a discursive nature and related to the political will of the rulers and it is considered in the context of political developments and Social studies of historical periods. The researches showed that the religious tolerance discourse in the works of Sufi until the end of the 6th century, despite its expansion in the Al-Buba and Seljuk eras, was always due to the religious nature of the governments (the control of the political institution by the religious institution) and the stable hegemony of the jurisprudence discourse. has faced ideological challenges; However, in the 7th century, the rise of secular Mongol rulers and their policy of religious tolerance on the one hand, and the removal of the law-enforcement from the field of political power on the other hand, provided the ground for the expansion of the discourse of religious tolerance in a favorable way for Sufiya. The purpose of this article is to examine the discourse of "religious tolerance" in Sufism with regard to the political and social developments of the historical periods up to the 8th century,
خلاصه ماشینی:
در دوره و قلمرو غزنوي و سلجوقي ، تعصبات و کشمکش هاي مذهبي و فرقه اي به اوج خود رسيده بود و ميان شافعيان ، حنفيان ، اشاعره ، صـوفيه و کراميـه رقابـت هـاي تـنش آلـود وجود داشت (خوشحال و نظرياني ، ١٣٨٦: ٤٧ و ٤٩)؛ تغيير جهت گيري حاکمان – بـه ويـژه سلطان محمود- در حمايت از اين گروه ها که بنا بر مصالح سياسي در برهه هاي مختلـف بـه سوي يکي از آنها متمايل مي شدند (ابراهيم ، ١٩٦٤: ٣/ ٣٠٧؛ شيراني و ديگران ، ١٣٩٦: ٢٩٧ و ٣٠٢)، منجر به تشديد فضاي رقابتي تکفيرگرايانه در ميان ايـن گـروه هـا مـي شـد.
٧- شرايط اجتماعي و سياسي سده هاي هفتم و هشتم در قرن هفتم ، با حملۀ مغول به ايران و سرزمين هاي مجاور آن ، حاکميـت و اقتـدار سياسـي اسلام در مشرق اسلامي پس از هفت قرن سلطه پايـان يافـت و سـاکنان ايـن سـرزمين هـا بـا وضعيت ديني جديـدي روبـرو شـدند؛ تـسخير سـرزمين هـاي اسـلامي بـه دسـت مهاجمـان غيرمسلمان که برخي از آنها شمنيست ، برخي بودايي و برخي ديگر مسيحي بودند (اشـپولر، ١٣٥١: ص ١٨٥)، موجب نوعي آشفتگي مذهبي همراه با آزادي و پويايي دين هاي مختلـف در اين جوامع شده بود (١٣٢ :١٩٨٦,Roax).