خلاصه ماشینی:
"جوانسیاه پوست روی کاغذی نوشت که داخل اتوبوس بمب کار گذاشتهاند و آن را بالا گرفت تا راننده را از خطری که تهدیدشان میکرد آگاه کند.
یکی از مسافران که فکر میکند میتواند آن جوان را خلع سلاح کند،به طرف او حمله برد،اما ناگهان از اسلحه جوان تیری شلیک شد که به دست راننده اتوبوس اصابت کرد.
دختری جوان،خیلی سریع به طرف راننده رفت و از او خواست تا پایش را از روی پدال گاز بردارد، اما راننده که میدانست نباید سرعت اتوبوس را کم کند،محکم به پدال گاز چسبیده بود و حاضر نبود آن را رها کند.
»هنگامی که جک قصد داشت راننده را به کامیونی که در کنار اتوبوس حرکت میکرد،انتقال دهد،پیرزنی جیغکشان اعتراض کرد که بقیه را هم باید پیاده کنند.
اما تروریست که همهچیز را تحت نظر داشت،با منفجر کردن قسمتی از بمب،باعث شد که پیرزن روی کف اتوبان بیفتد و زیر چرخهای اتوبوس له شود.
جک که به زیر اتوبوس رفته بود تا بمبم را به کمک اطلاعات هری خنثی کند،با اشتباهی باعث شد که باک بنزین اتوبوس سوراخ شود و به این ترتیب،مصیبتی دیگر هم به وضعیت بغرنج آنها اضافه شد.
تروریست خبر مرگ پلیسها را به جک داد و گفت که باید پولها را با یک ساک،خاک سطل آشغال میدان پرشینگ بیندازند و باز هم آنی را گربه وحشی خطاب کرد.
او تصویری ثابت از اتوبوس را روی گیرنده خود داشت و فکر میکرد که همهچیز روال عادیاش را طی میکند،بیخبر از این که پلیسها دست به کار شده بودند و داشتند یک به یک مسافران را از اتوبوس خارج میکردند."