چکیده:
در این پژوهش با فرض این که نظام مردسالاری در دو جامعۀ غربی- ایرانی دیده میشود به روش تحلیلی-تطبیقی در دو رمان «پیاده» اثر «بلقیس سلیمانی» و «شیفتگیها» اثر «خابیرماریاس» به بررسی خشم و خشونت علیه زنان که مهمترین مولفۀ این نظام است، میپردازد و خشم و خشونت را در انواع گوناگون آن در این دو رمان جستجو میکند. این پژوهش نشان میدهد که خشونت علیه زنان در ابعاد گوناگون در این دو رمان دیده میشود و کنش شخصیتهای محوری در برابر این خشونت در هر دو رمان نسبتا یکسان است.
In this paper, the rage and violence against women have been studied in two different cultures (Western-Iranian) in an analytic-comparative manner, which explicitly depicts how this rage and violence strengthens the patriarchal foundations and sacrifices or even eliminates women. After investigating the theories connected with the feminist criticism and specifically its most significant component i.e. violence against women, the present research analyzes the examples of typical and thematic violence in the two novels of “The Infatuations” by Javier Marias and “On Foot” by Belgheis Soleimani, so that it can unveil the violence against women in these two novels. The analyses show that notwithstanding the different beliefs in the two communities, violence against women is far identical but only different in their type of imposition.
خلاصه ماشینی:
زنان در جامعه ، غير يا ديگري هستند که گاهي از مرکز دور، و به حاشيه رانده شده اند؛ اين دور نگه داشتن ها که محصول برساختۀ فرهنگي در جوامع است ، زن را ضعيف و تحت فشارهاي خشونتبار جسماني و رواني قرار داده است که از آن با نام سنت در جوامع ياد ميشود؛ سنت هاي دست و پاگيري که بيشترشان زن را محکوم ميکند و مرد ميتواند با به کارگيري خشونت به آن دامن بزند و آتش آن را شعله ورتر سازد.
در اين جستار پس از بيان مباني نظري تحقيق به بررسي خشونتهاي خاص و عام و هم چنين خشونت هاي نوعي و موضوعي پرداخته شده که زير مجموعۀ نقد فمينيستي است ؛ سپس به بازنمايي خشونت عليه زنان در دو رمان «شيفتگيها» اثر «خابير مارياس » و رمان «پياده » اثر «بلقيس سليماني» اشاره شده که به صورت تحليلي- تطبيقي بيانگر اين است که در جوامع موردنظرِ رمانها خشونت عليه زنان به شيوه هاي گوناگون وجود دارد و بسياري از اين خشونتها نيز ساختۀ باورهاي غلطي است که جامعه به فرد تحميل کرده است .
در اين مقاله نويسندگان به بررسي دو رمان با دو زبان و فرهنگ متفاوت و هم چنين تفاوت دو طبقۀ مختلف اجتماعي پرداخته اند که نشان ميدهد خشونت عليه زنان به طبقۀ خاص يا به فرهنگ و کشور خاصي تعلق ندارد و اين خشونتها در تمامي جوامع به صورتهاي گوناگون خودنمايي ميکند.