خلاصه ماشینی:
"قالبهای آیینی افه گلده یا کاتاکالی چه اندازه با آنچه شیت انجام میدهد، تفاوت دارد؟ کارهای شیت چقدر با آن مطالبی فرق دارد که کنستانتین استانیسلافسکی17 در تربیت بازیگران میگفت؟ «با آنکه هنوز در خانه هستید، باید چنان خودتان را آماده کنید که گویی برای نخستینبار است که میخواهید به روی صحنه بروید».
همچنان که ویکتور ترنر در یکی از آخرین نوشتههای خود یعنی مقالة «جسم، مغز، و فرهنگ» آورده: «اگر آدابسازی، به گونهای که هاکسلی، لورنتس، و دیگر کردارشناسان بحث کردهاند دارای بنیان زیستژنتیکی باشد، با توجه به اینکه معنا مبنای فراگرفتگی در قشر تازة مغز دارد، آیا این بدان معنی است که فرایندهای آفرینشی ـ یعنی آن فرایندهایی که دانش فرهنگی جدید را تولید میکنند، میتوانند از همخوانی آگاهی ژنتیکی و فرهنگی که محتملا در خود فرایند آیینی اتفاق میافتد، ناشی شوند؟» فرایند آیینی مردمشناختی ترنر از نخستین کسانی بود که بر ویژگیهای «تولیدکننده»، «آفرینشگر» و «ساختارستیز» آیین انگشت گذاشت.
اسطورههای آیینی معنی این اصطلاح چیست؟ آیا راست است که بسیاری از آیینها معنایی ندارد، و آنچه در آنها دنبال میشود، همانا کارکردهای کردارشناختی و عصبشناختی همبستگی گروهی و رهایی فردی است؟ آیا همان طور که فریتس استال36 اصرار ورزیده، پژوهندگان باید روی ساخت آیینی انگشت بگذارند؟ یا اینکه بعدی مضمونی در مورد آیین وجود دارد که نمیتوان نادیدهاش گرفت؟ مردمشناسان دانشگاه کمبریج از پایان سده نوزدهم تا نخستین دهههای سدة بیستم، که تحت تأثیر کارهای جیمز، گ."