چکیده:
زمینه و هدف: در این پژوهش، که برپایۀ تلفیق مولّفه های مهم و کاربردی تحلیل انتقادی گفتمان «فرکلاف» و «لاکلا و موفه» شکل گرفته است، برآنیم تا ضمن بررسی گفتمانهای برونمتنی با مولّفه های مهمّ گفتمانمدار نشان دهیم گفتمان دینی - سیاسی بخش تاریخی شاهنامه وابسته به کدام دالّ مرکزی، دال یا دالهای سیّال و شناور است و مهمتر اینکه این نظم گفتمانی با بکارگیری کدام مولّفه های گفتمانمدار، هویّت خود را عمیقتر و طبیعیتر تثبیت میکند؟
روش مطالعه: پژوهش حاضر مطالعه ای نظری است و به روش توصیفی - تحلیلی انجام شده است. محدودۀ موردمطالعۀ این پژوهش بخش تاریخی شاهنامه فردوسی است به کوشش جلال خالقی مطلق در دو جلد که در انتشارات سخن به چاپ رسیده است.
یافته ها: در این پژوهش نشان دادیم این نظم گفتمانی با بکارگیری مولّفه های مناسب گفتمانمدار تحلیل گفتمان بخوبی توانسته است عوامل برونمتنی را برجسته تر، طبیعیتر و نزدیک به واقعیت جلوه دهد. ازطرفی، اندیشه و اعتقادات فردوسی و مولّفه های گفتمانی بکارگرفته شده توسط او تاثیر مهمی در جهتدهی نظم گفتمان دینی ـ سیاسی شاهنامه دارد.
نتیجه گیری: نظم گفتمان مذهبی - سیاسی بخش تاریخی شاهنامه وابسته به دالّ مرکزی دین بهی و دالهای شناور و سیّال موبدان و بزرگان است. این نظم گفتمانی با بکارگیری دو مولّفۀ مهم «تفکیک و غیریتسازی» و «طبیعیشدگی»، ضمن پنهان کردن نقاط ضعف و آشکار کردن نقاط قوّت خود و بالعکس آشکار کردن نقاط ضعف و پنهان کردن نقاط قوّت گفتمان دینی رقیب در کشمکش و تخاصم با این گفتمان، تثبیت هویّت خود را موثرتر و طبیعیتر بازنمایی میکند.
BACKGROUND AND OBJECTIVES: This research, which is based on the combination of important components of the critical analysis of the 'Fairclough' and 'Laclau and Mouffe' discourse, is formed. we plan to showcase broadcast discourses with important discourse components, the political discourse of the historical part of Shahnameh affiliated to which central slab, slab or dashes of the fluid and float, and more importantly, this discourse order considers its identity deeper and more naturally consolidated using the discourse components?
METHODOLOGY: The present study is a theoretical study and has been done by library research. The study area is the historical section of Ferdowsi's Shahnameh, in two volumes that are published by inheritance by Jalal khaleghi Motlagh.
FINDINGS: In this research, we showed that this discourse order was able to make Discourse oriented factors more prominent, more natural and close to reality by applying the appropriate components of discourse analysis. Ferdowsi's thoughts and beliefs and discourse components used by the series have an important impact on the direction of the religious discourse of Shahnameh.
CONCLUSION: The order of religious discourse is the historic section of Shahnameh affiliated to the central slab of religion and floating dashes and fluid mobs and elders .This discursive order by using the two components of the 'separation and non-religion' and 'naturalization' while hiding the weaknesses and revealing its strengths and vice versa revealing the weaknesses and hiding the strengths of religious discourse in conflict and conflict with this discourse, The consolidation of its identity represents more effective and more effective.
خلاصه ماشینی:
ما در اين مقاله برآنيم با بررسي سه عامل برون متني مهم (دين مزديسني، آيين مسيحيت و موبدان که در برساخت نظم گفتمان ديني ـ سياسي بخش تاريخي شاهنامه پيوند ناگستني و عميقي دارند) براساس کاربرديترين مؤّلفه هاي انتقادي - گفتماني «فرکلاف » و «لاکلو وموفه » نشان دهيم که : ١- نظم گفتمان مذهبيسياسي بخش تاريخي شاهنامه وابسته به کدام دالّ مرکزي ١، دال يا دالهاي سيّال و شناور است و مهمتر اينکه اين نظم گفتماني با بکارگيري کدام مؤّلفه هاي گفتمانمدار، هوّيت خود را عميقتر و طبيعيتر تثبيت ميکند؟ ٢- راويان شاهنامه و نيز سرايندة اثر با استفاده از کدام ابزار زباني و مؤّلفه هاي مهمّ گفتمان مدار، گفتمان بخش تاريخي شاهنامه را براساس واقعيت بازتوليد ميکنند و چگونه اين نظم گفتماني را با استفادة خلاّقانه از واژه ها به باور طبيعي ميرسانند؟ ٣- آيا انديشه و اعتقادات فردوسي تأثيري در جهتدهي نظم گفتمان دينيسياسي شاهنامه داشته است ؟ سابقۀ پژوهش در ميان محقّقاني که دربارة موضوعات بخش تاريخي شاهنامه پژوهش کرده اند، ايمان پور (١٣٦٩) در مقالۀ «نقش روحانيان زرتشتي در تقويت حکومت ساساني و ديانت زرتشتي» دربارة نقش سه موبد بزرگ دورة ساساني (تنسر، کرتير و آذرپاد مهراسپندان ) در اين دوره بررسي و پژوهش کرده و اينکه چگونه قدرتِ روزافزون اين سه تن ، بويژه «کرتير»، در تحکيم ديانت زرتشتي نقش داشته است .