چکیده:
پژوهش حاضر ضمن ارائه یک دیدکلی از موقعیت تنگه ژئواکونومیکی هرمز، تلاش دارد اهمیت و جایگاه این تنگه را در حوزه امنیت انرژی برای تولیدکنندگان و مصرف کنندگان نفت به طور عام و در حوزه سیاست های راهبردی ایالات متحده در خلیج فارس به طور خاص مورد بحث و ارزیابی قرار دهد. هدف از پژوهش از یک طرف در حوزه نظری ارتقاء شناخت بیشتر از نقش و جایگاه تنگه هرمز در اقتصاد – سیاسی بین الملل و معادلات بازار جهانی انرژی است و از طرف دیگر تدوین و کاربست دیپلماسی انرژی محور، در حوزه عمل را برای ارتقاء جایگاه جمهوری اسلامی ایران در منطقه و جهان را لازم می داند.
پرسش های اصلی پژوهش حاضر این است که کشورهای تولیدکننده و مصرف کننده انرژی تا چه میزان به امنیت تنگه ژئواکونومیک هرمز وابسته اند؟ اهداف ژئواستراتژیک امریکا در خلیج فارس چیست؟ فرضیه مقاله این است که هرگونه تهدید ایران مبنی بر انسداد تنگه هرمز، در حوزه امنیت انرژی موجب بروز پیامدهای اقتصادی، سیاسی و امنیتی برای کشورهای تولیدکننده نفت به طور عام و در رابطه با ایالات متحده به طور خاص می شود.
نتیجه مقاله حاضر این است که آمریکا در خلیج فارس و تنگه هرمز سه راهبرد کلی و مکمل هم را دنبل می کند یکی تامین نیازهای داخلی به جهت افزایش مصرف انرژی دوم تداوم هژمونی خود در سطح جهانی و منطقه ای و در نهایت در تنگنا قرار دادن ایران به منظور پایین آوردن جایگاه ژئوپلیتیک و ژئوکالچر (متاثر از بروز بیداری اسلامی و نقش رو به گسترش ایران در منطقه) در منطقه را دنبال می کند.
Geostrategic Strait of Hormuz is the lifeline of energy to global Economy and any verbal and practical threat to blockade the Strait of implications for energy security conundrum will follow. Also the most present important dilemma facing energy producers and consumers¡ including the United States¡ are how to ensure future energy security of the Persian Gulf region. The main research question is to what extent the security of energy producing and consuming countries in the Strait of Hormuz depend on geoeconomics factors? What are the America''s geostrategic objectives in the Persian Gulf? This article hypothesizes that any Iranian threat to blockade the Strait of Hormuz¡ have a security¡ economic and political consequences for oilproducing countries in general and specifically in relation to the United States. On the one hand¡ the theoretical aim of promoting good understanding of the role of the Strait of Hormuz in the economy - international political and energy equations in the global market. On the other hand¡ the formulation and implementation of energy policy¡ the scope for enhancing the position of Iran in the region and the world knows it. Keywords: Persian Gulf¡ Geo-economics¡ the Strait of Hormuz¡ Energy Security¡ Geostrategic¡ Iran
خلاصه ماشینی:
پرسش هاي اصلي پژوهش حاضر اين است که کشورهاي توليدکننده و مصرف کننده انرژي تا چه ميزان به امنيت تنگه ژئواکونوميک هرمز وابسته اند؟ اهداف ژئواستراتژيک امريکا در خليج فارس چيست ؟ فرضيه مقاله اين است که هرگونه تهديد ايران مبني بر انسداد تنگه هرمز، در حوزه امنيت انرژي موجب بروز پيامدهاي اقتصادي ، سياسي و امنيتي براي کشورهاي توليدکننده نفت به طور عام و در رابطه با ايالات متحده به طور خاص مي شود.
نتيجه مقاله حاضر اين است که آمريکا در خليج فارس و تنگه هرمز سه راهبرد کلي و مکمل هم را دنبل مي کند يکي تأمين نيازهاي داخلي به جهت افزايش مصرف انرژي دوم تداوم هژموني خود در سطح جهاني و منطقه اي و در نهايت در تنگنا قرار دادن ايران به منظور پايين آوردن جايگاه ژئوپليتيک و ژئوکالچر (متأثر از بروز بيداري اسلامي و نقش رو به گسترش ايران در منطقه ) در منطقه را دنبال مي کند.
متأثر از هژموني گفتمان ژئواکونومي در عرصه مناسبات جهاني ، شاهد اهميت روزافزون تنگه ژئواستراتژيک هرمز به عنوان يکي از گذرگاه هاي انتقال انرژي در معادلات سياسي - اقتصادي جهان هستيم ، و اين تنگه بيش از گذشته مورد توجه کشورهاي توليدکننده و مصرف کننده نفت قرار گرفته است .
ثبات و امنيت تنگه هرمز را تحت تأثير قرار خواهد داد؛ از طرف ديگر بينش حاکم بر دولت آمريکا با محوريت اين ايده است که ايالات متحده براي کنترل موازنه قدرت در نظام بين الملل بايد قادر به اعمال قدرت نظامي در منطقه تنگه هرمز به منظور به دست آوردن منابع کليدي ثروت جهان به ويژه نفت منطقه خليج فارس باشد.