چکیده:
نظام آموزشی در سطوح مختلف عمومی اغلب شاهد کیفیت پایین و عدم تناسب کافی آموزش با نیازها و تنوع استعدادهای فراگیران، عدم آگاهی معلمان با مبانی فلسفی الگوهای جدید پرورشدهنده، خلاقیت و نوآفرینی و تفکر انتقادی است. همگی این عوامل پژوهش در حوزه باورهای معرفتشناختی و فلسفههای آموزشی با رویکردهای تدریس را به صورت یک الزام و ضرورت اساسی نمایان میکند. از اینرو در پژوهش حاضر قصد داریم به بررسی تاثیر ذهنیت فلسفی معلمان (باورهای معرفتشناختی)، در نحوه آموزش و تدریس آنان در کلاس درس با تکیه بر نظریه افراد صاحبنظر در این زمینه بپردازیم. روش پژوهش حاصر نیز کاربردی و با جمعآوری منابع و اسناد علمی در این زمینه انجام گرفته است. درنهایت نیز نتیجه چنان حاصل شد که دستیابی به کیفیت مطلوب تدریس در گرو عوامل مختلفی است که ازجمله مهمترین آنها باورهای معرفتشناختی و فلسفههای آموزشی معلمان میباشد و مولفههای دانش ساده، یادگیری سریع و دانش قطعی توانایی این را دارند که رویکرد تدریس معلمان را تبیین کنند.
خلاصه ماشینی:
درنهايت نيز نتيجه چنان حاصل شد که دستيابي به کيفيت مطلوب تدريس در گرو عوامل مختلفي است که ازجمله مهم ترين آن ها باورهاي معرفت شناختي و فلسفه هاي آموزشي معلمان ميباشد و مولفه هاي دانش ساده ، يادگيري سريع و دانش قطعي توانايي اين را دارند که رويکرد تدريس معلمان را تبيين کنند.
سبحانينژاد، ملکي، احمديان و فرداييبنام (١٣٩١) نيز در بيان نتايج پژوهش خويش ، عنوان نمودند که بين انواع فلسفه هاي آموزشي مديران ؛ پيشرفت گرايي، پايدارگرايي، بنيادگرايي و وجودگرايي با ابعاد باور نظارتي؛ مستقيم ، مشارکتي و غيرمستقيم مديران ، رابطه معناداري وجود دارد.
همگي اين عوامل پژوهش در حوزه باورهاي معرفت شناختي و فلسفه هاي آموزشي با رويکردهاي تدريس را به صورت يک الزام و ضرورت اساسي نمايان ميکند.
همگي اين عوامل پژوهش در حوزه باورهاي معرفت شناختي و فلسفه هاي آموزشي با رويکردهاي تدريس را به صورت يک الزام و ضرورت اساسي نمايان ميکند.
معلمان با بکار گيري انواع روش ها و رويکردهاي تدريس در کلاس درس و کسب تجارب آموزشي بيشتر در طول سال هاي تدريس زمينه يادگيري مؤثر در دانش آموزان فراهم ميکنند (قاسمي، کديور، کرامتي و عربزاده ، ١٣٩٩).
از اين رو در پژوهش حاضر به بررسي رابطه باورهاي معرفت شناختي و فلسفه هاي آموزشي با رويکردهاي تدريس معلمان پرداخته شده است .
يافته ها نشان ميدهند که مولفه هاي دانش ساده ، يادگيري سريع و دانش قطعي توانايي اين را دارند که رويکرد تدريس معلمان را تبيين کنند که با نتيجه تنها پژوهش انجام شده در اين زمينه (محمديپويا و همکاران ، ١٣٩٨) همسو است .