چکیده:
هدف پژوهش حاضر شناسایی تجارب زیسته راهبران آموزشی از رهبری برنامه درسی در مدارس بود. این پژوهش بر مبنای رویکرد کیفی از نوع پدیدارشناسی به روش تحلیل مضمون بود. مشارکتکنندگان شامل افراد خبره و صاحبنظران کلیدی درزمینه رهبری برنامه درسی بود که بهصورت هدفمند مورد مصاحبههای نیمه ساختاریافته قرار گرفتند. دادهها با 15 نفر به اشباع نظری رسید. روایی دادهها با بازبینی مجدد فرایند کدگذاری و همچنین چند خبره آشنا با کدگذاری انجام شد. همچنین برای پایایی نیز از ضریب توافق بین کدگذاران استفاده شد که حاصل 3 مصاحبه 82/0 حاصل شد. برای تجزیهوتحلیل دادهها نیز از روش کدگذاری و از نرمافزار MAXQDA استفاده شد. بر اساس یافتههای حاصل از کدگذاریهای مربوط به 15 مصاحبه تعداد 286 مقوله فرعی احصاء گردید که نهایتاً مقولههای فرعی یادشده در 7 مقوله اصلی: ارتباط بین اولیا و همکاران با اداره ، استفاده از فناوری اطلاعات و ارتباطات ، انعکاس مشکلات آموزشی موجود و تلاش برای رفع آنها ، توجه به نظریه ساختن گرایی در رهبری برنامه درسی، الگوبرداری از تدریس موفق معلمان، کسب تجربه و رشد و بالندگی و تغییر و اجرای برنامههای درسی بهعنوان تجارب زیسته راهبران آموزشی از رهبری برنامه درسی طبقهبندی شدند. از یافته های پژوهش حاضر می توان نتیجه گرفت که اداره آموزشوپرورش برای رهبران برنامه درسی دوره های آموزش فن آوری اطلاعات و ارتباطات پیش بینی و اجرا نماید. در منصوب نمودن رهبری آموزشی، برخی توانائیهای رهبری ازجمله تجربه اداری دخالت داده شود. همچنین لازم است روشهای تدریس موفق به کلیه راهبران آموزشی در یک دوره عملی و آموزشی انتقال داده شود تا آنها نیز به نوبه خود تجربیات و آموخته های خود را به همکاران خود انتقال دهند و رهبران آموزشی ضمن کسب تجربه های لازم از بالندگی مطلوبی برخوردار شوند.
The purpose of the present study was to determine the lived experiences of educational
leaders from curriculum leadership. This research is based on a qualitative approach of the
phenomenology type, the participants include experts and in other words, key experts in the
field of curriculum leadership, who were purposefully interviewed by experts related to the
subject, and the data reached theoretical saturation with 15 people. Interview texts were
analyzed using Maxqda software and all data were coded. Validity of data was done by rereviewing
the coding process as well as several experts familiar with coding. Also, for
reliability, the agreement coefficient between the coders was used, and the result of 3
interviews was 0.82. Coding method and MAXQDA software were used for data analysis.
The results indicate that based on the findings and coding related to 15 interviews, 286
subcategories were counted, and finally, the mentioned subcategories were divided into 7
main categories: communication between parents and colleagues with the administration, use
of information and communication technology, reflection of educational problems. existing
and trying to solve them, paying attention to the theory of constructivism in curriculum
leadership, modeling the successful teaching of teachers, gaining experience and growth, and
changing and implementing curricula were classified as the lived experiences of educational
leaders from curriculum leadership.
خلاصه ماشینی:
بر اساس يافته هاي حاصل از کدگذاريهاي مربوط به ١٥ مصاحبه تعداد ٢٨٦ مقوله فرعي احصاء گرديد که نهايتاً مقوله هاي فرعي يادشده در ٧ مقوله اصلي: ارتباط بين اوليا و همکاران با اداره ، استفاده از فناوري اطلاعات و ارتباطات ، انعکاس مشکلات آموزشي موجود و تلاش براي رفع آن ها ، توجه به نظريه ساختن گرايي در رهبري برنامه درسي، الگوبرداري از تدريس موفق معلمان ، کسب تجربه و رشد و بالندگي و تغيير و اجراي برنامه هاي درسي به عنوان تجارب زيسته راهبران آموزشي از رهبري برنامه درسي طبقه بندي شدند.
نقش رهبر به آساني 1 -Educational leaders 2 -Wright تعريف نميشود، اما ويژگيهاي اصلي اين است که افراد در موقعيت هاي رهبري بر اعمال و کارکردهاي ديگران تأثير دارند.
يافته هاي اين پژوهش با نتايج برخي مطالعات انجام شده نظير شيخ محمدي و علي خلخالي (١٣٩٧) که رهبري برنامه درسي را ناظر بر مسئوليتها و نقشهاي مديران مدارس و ارتباط رهبري با اوليا و همکاران دانسته اند ؛ ملکي و همکاران (١٣٩٩) که نتيجه گيري نموده است رهبري در مدرسه مي تواند با برقراري ارتباط با اداره به ايجاد اجتماع يادگيري حرفه اي، مشارکت و همکاري بيشتر در مدرسه کمک نمايد و مورفي (١٩٩٠) و هالينگر (١٩٨٥) که نتيجه گيري نمود رسالت رهبري برنامه درسي را ايجاد ارتباط بين تلاشهايي که حول ديدگاه مشترک انجام مي گيرد همسو و سازگار است همچنين همسو با نتيجه ياد شده رئيس دانا (١٣٨٦) نيز در ويژگيهاي رهبري آموزشي اشاره مي-نمايد که رهبران آموزشي بايستي جو مناسب براي پيشرفت و رشد، برقراري ارتباطهاي سازنده و رعايت احترام متقابل را فراهم کند و با همکاران همدلي کند و زمينه هاي همدلي آنان با يکديگر را به وجود آورد .