چکیده:
محمد شحرور نواندیش معاصر اهل سوریه در مهم ترین اثر خود الکتاب و القرآن رؤیه جدیده مسائل و نظریات جدیدی در حوزه علوم اسلامی مطرح نموده است. وی با نقد فقه سنّتی نظریه حدود خود را تحت دو اصطلاح جدید «إستقامت» و «حنیفی بودن» توضیح داده و بر مبنای آن آرای بدیعی در زمینه احکام ارائه داده است. شحرور بر این باور است که انسان و موجودات عالم میل به تغییر و انحراف دارند (حنیفی بودن) و نیازمند هستند که خداوند آن ها را به صراط مستقیم هدایت کند(استقامت). آرای فقهی او علاوه بر کتاب یادشده در کتاب نحو أصول جدیده للفقه الإسلامی فقه المرأه آمده است. این مقاله با روش توصیفی-تحلیلی در پی واکاوی و تحلیل نظریه حدود وی برای دست یابی به پاسخ این سوال است: محمد شحرور نظریه فقهی حدود را چرا و چگونه مطرح کرده است؟ و نظریه فقهی شحرور چگونه قابل تحلیل و نقد است؟نتیجه پژوهش نشان داد که نظریه حدود شحرور متأثر از ذهن ریاضی وی بوده که با مدد گرفتن از مبحث توابع ریاضی و هندسی امکان انحناء از صراط مستقیم را در شش حالت می داند و انواع حدود شریعت اسلام را در همان چارچوب توضیح می دهد. شحرور قائل است که آیات حدود، اساس تشریع و آیات شعائر، اساس تقوای فردی است. وی برای تشریع در دوره معاصر شروط دوازده گانه ای قائل است مانند: فهم زبان عربی، در نظر گرفتن زمینه علمیِ عصر حاضر، قوانین اقتصادی و اجتماعی معاصر و... . وی معتقد است برای فهم مشکلات فقه اسلامی موروث که با دانش و شرایط قرن حاضر متناسب نیست، باید با شناخت عوامل این بحران چاره جویی کرد.
In his most important work, Al-Kitab wa Al-Quran, Mohammad Shahrour, a contemporary modernist from Syria, has presented new issues and theories in the field of Islamic sciences. By criticizing traditional jurisprudence, he has explained his theory of limits under two new terms, "endurance" and "being a Hanifi", and based on that, he has presented novel opinions in the field of rulings. Shahrour believes that human beings and beings in the universe tend to change and deviate (being Hanifi) and need God to guide them to the straight path (endurance). In addition to the above-mentioned book, his jurisprudence opinions are mentioned in the book "Syntax of New Principles for Islamic Jurisprudence". This article seeks to analyze and analyze his theory of limits by descriptive-analytical method to obtain the answer to this question: Why and how did Mohammad Shahrour introduce the jurisprudence theory of limits? The result of the research showed that the theory of limits of consciousness is influenced by his mathematical mind, which with the help of mathematical and geometric functions considers the possibility of curvature of the straight path in six states and explains the types of limits of Islamic law in the same framework. Shahrour believes that the verses of Hudud are the basis of legislation and the verses of rituals are the basis of individual piety. He considers twelve conditions for legislation in the contemporary period, such as: understanding the Arabic language, considering the scientific background of the present age, contemporary economic and social laws, and so on. He believes that in order to understand the problems of inherited Islamic jurisprudence, which is not appropriate to the knowledge and conditions of the present century, it is necessary to find a solution by recognizing the causes of this crisis.
خلاصه ماشینی:
اين مقاله با روش توصيفي-تحليلي در پي واکاوي و تحليل نظريه حدود وي براي دست يابي به پاسخ اين سوال است : محمد شحرور نظريه فقهي حدود را چرا و چگونه مطرح کرده است ؟ و نظريه فقهي شحرور چگونه قابل تحليل و نقد است ؟ نتيجه پژوهش نشان داد که نظريه حدود شحرور متأثر از ذهن رياضي وي بوده که با مدد گرفتن از مبحث توابع رياضي و هندسي امکان انحناء از صراط مستقيم را در شش حالت ميداند و انواع حدود شريعت اسلام را در همان چارچوب توضيح ميدهد.
شحرور تنها راه حل اين مشکل را بازنگري در ميراث گذشته و برقراري تعاملي جديد با قرآن ميداند، چرا که اسلام براي تمام زمان ها و مکان ها شايسته است ، ولي فقه اسلامي تنها ساخته انسان است که امکان تطبيق با تمام اعصار را ندارد (شحرور، ٢٠١٧: ٦١١- ٦١٥).
قرآن نيز که وحي از جانب خداوند و حاوي رسالت و نبوت محمد (ص ) است (خاتم رسالت ها) و توانسته با اعتماد به عقل و تجربه بشر از شريعت ديگري بعد از خود بينياز باشد، داراي صفت حيات است ، چرا که براي انسان هاي زنده عاقل آمده است و از آن جا که اين انسان داراي تغيير و تحول است و سطح معرفت ، ابزار شناخت ، دامنه علوم ، مسائل اجتماعي، اقتصادي و سياسي هر قرن متفاوت از قرن ديگري است ، متن مقدس الهي نيز در عين ثبات نص بايد محتوايش در حال حرکت باشد (شحرور، ٢٠٠٠: ٥٢-٥٥).