چکیده:
«فلسفه» در بحث رواج فلسفه یا نوعی شیوه اندیشیدن است یا محصولات فلسفی است که در کتب به ودیعت نهاده شده است. بحث از جواز یا عدم جواز رواج فلسفه به هر دو معنا در حوزه فعالیت عقل عملی قرار میگیرد. بعضی رواج فلسفه را دارای مفاسدی میدانند؛ مثل این که به دینداری مردم، نظم اجتماعی و شاید آرامش روانی افراد آسیب میرساند. در مقابل، برخی به مزایای آن مانند استقلال انسان در تصمیمگیریها، کاهش سوءاستفاده از جهل و سادهاندیشی مردم و کمتر شدن هزینههای تغییرات اجتماعی و استحکام بیشتر عقاید اشاره میکنند. در دوره جدید، با گسترش وسایل ارتباطی و اطلاعاتی، پنهان نگاه داشتن محصولات عقلی ممکن نیست و همه مردم ازجمله جوانان در معرض افکار و عقاید متفاوتی قرار دارند. تنها راه مصون ماندن از خطرات یا کاستن آسیبها مجهز شدن به فلسفه به هر دو معناست. اگر دیروز میتوانستیم بین ترویج یا ممنوعیت فلسفه یکی را انتخاب کنیم، امروز تنها یک راه داریم و آن لزوم رواج فلسفه است. با این همه، میدانیم که همه مردم توانایی فلسفهورزی ندارند؛ بنابراین اول باید با آموزش، توانایی تأمل فلسفی را افزایش داد و سپس افراد ضعیف را هم در مقابل سیل اطلاعات درست و نادرست رسانههای مختلف به روشهای دیگر مصون ساخت. اهمیت پرداختن به این موضوع از آن جهت است که رواج هر رشته علمی، سرمایههای مادی و معنوی فراوانی به خود اختصاص میدهد؛ پس برای تصمیمگیری درمورد ترویج یا ممنوعیت هر رشتهای، ازجمله فلسفه که مخالفان و موافقانی دارد، تأمل در باب منافع و مضرات آن ضروری است. روش این نوشته استنادی و تحلیلی ـ عقلی است.
In the discussion on popularization of philosophy, the term ‘philosophy’ either refers to a method of thinking or to the philosophical products extant in books. Discussion on permissibility or non-permissibility of popularization of philosophy in both senses is in the sphere of activities of the practical intellect. Some consider corruptions in popularization of philosophy, such as harming people’s piety, social order and even individuals’ mental tranquility. On the contrary, some refer to its advantages such as human’s independence in decision-makings, reduction of misusing people’s ignorance and their naivety, and reducing the costs of social changes as well as reinforcing people’s beliefs. In the new era, with the spread of communication and information devices, hiding rational products is impossible, and all people – including young people – are subject to various thoughts and beliefs. The only way for being immune from risks or reducing harms is being equipped with philosophy in both senses. If we previously could choose between popularizing philosophy and forbidding it, today we have just one way: the necessity of popularizing philosophy. Nevertheless, we know that all people have no capability to philosophize. Thus, first we must increase the ability of philosophical thinking through educating people and, then, immune weak individuals – through other methods – against the flood of right and wrong information of various media. The importance of dealing with this issue is because the promotion of any scientific discipline is along with appropriation of ample material and spiritual assets. Thus, to decide on popularizing or forbidding any discipline, including philosophy with its opponents and proponents, contemplating on its advantages and disadvantages is a necessity. The method of this writing is documentary and analytical-rational.
خلاصه ماشینی:
٣. به کار بردن عنوان «روش برهاني» در اينجا با کمي تسامح است ، از آن جهت که در بعضي از شاخه هاي فلسفه به نظر بعضي از صاحب نظران ، برهان جايي ندارد؛ براي نمونه از نظر کساني مانند علامه طباطبايي و شهيد مطهري در شاخه هاي حکمت عملي جاي برهان نيست (طباطبايي، بي تا: ١، ٢، ٢٦٩/٣)؛ يعني از بديهيات استفاده نمي شود و از بعضي از سخنان ابن سينا برميآيد که برهان جاري است (ابن سينا، ١٤٠٤ق : ٦٦).
برخي از فيلسوفان مسلمان گذشته رواج مطالب فلسفي را براي عموم مردم جايز نمي دانستند و به نظر مي رسد که لازمه توصيه آنان اين است که استدلال برهاني نبايد رايج شود؛ زيرا امکان ندارد فيلسوفي بگويد برهان را به مردم بياموزيد، اما نتيجه برهان ورزي را از آنان دريغ کنيد؛ زيرا روش برهاني نسبت به نتيجه خود عليت تام دارد که همان محصولات فلسفي است .
اين رعب مي تواند چند دليل داشته باشد: - اگر کسي شرايط تفکر استقلالي را فراهم نکرده باشد، همچون پرنده اي است که بدون اينکه پرهايش روييده باشد، به شوق پرواز خود را در فضايي رها کند که در آن به جايي تکيه ندارد: واي آن مرغي که ناروييده پر برپرد بر اوج و افتد در خطر (مولوي، ١٣٩٨: ٤١١٠/٦) کساني که ميگويند هنگامي بايد وارد فلسفه شويد که مباني فکري و عقيدتي خود را محکم کرده باشيد، به همين مطلب نظر دارند؛ يعني وادي فلسفي را وادي پرخطري مي دانند که لغزندگي در آن زياد است و تيغي است که اگر به دست ناآزموده افتد، مي تواند به هلاکت خود او و ديگران منجر شود.