چکیده:
پژوهش حاضر با هدف تعیین رابطه راهبردهای انضباطی معلمان با عاطفه دانشآموزان نسبت به معلم و نگرش آنها به یادگیری تدوینشده است. برای پیگیری این هدف، در قالب یک طرح همبستگی، 391 نفر از جامعه آماری دانشآموزان مدارس دولتی دوره دوم ابتدایی منطقه 15 شهر تهران به روش نمونهگیری تصادفی خوشهای انتخاب شدند. دادههای موردنیاز بهوسیله سه پرسشنامه گردآوری شد: پرسشنامه راهبردهای انضباطی، پرسشنامه نگرش به یادگیری و پرسشنامه عاطفه نسبت به معلم. طبق یافتههای حاصل از پژوهش، کاربرد راهبردهای انضباطی تنبیه و پرخاشگری توسط معلمان با نگرش دانشآموزان نسبت به یادگیری رابطه منفی دارد؛ کاربرد راهبردهای انضباطی گفتگو، اشاره غیرمستقیم، پاداشدهی و تصمیمگیری مشارکتی با عاطفه دانشآموزان نسبت به معلم و نگرش به یادگیری رابطه مثبت دارد؛ و نگرش دانشآموزان به یادگیری با عاطفه آنها نسبت به معلم رابطه مثبت دارد. همچنین طبق تحلیل رگرسیون، کاربرد راهبردهای انضباطی توسط معلمان پیشبینیکننده عاطفه دانشآموزان نسبت به معلم و نگرش آنها به یادگیری است. بر اساس این نتایج، دانشآموزانی که با روش تنبیهی و پرخاشگری معلم در انضباط کلاسی مواجه هستند، معلمشان را دوست ندارند و به یادگیری درس نیز علاقه ندارند و اهمیت نمیدهند؛ اما در مقابل، دانشآموزانی که راهبردهای انضباطی مثبت و مشارکتی را تجربه میکنند، معلمشان را بیشتر دوست دارند و نسبت به یادگیری درس نگرش مثبت دارند. این مسئله ضرورت بازاندیشی بر عمل تربیتی را برای معلمان ابتدایی دوچندان میکند.