چکیده:
استفاده از روش فلسفی و کارآمدی آن در کلام و الهیات همواره میان متکلمان مسلمان و مسیحی محل بحثونظر بوده است. توماس آکویناس و خواجه طوسی، متکلمان همعصری هستند که با اثرپذیری از فلسفۀ ابنسینا و با کاربرد برهان در تبیین و دفاعیات کلامی دین، مشرب و روشی مشابه یافتهاند که میتوان آن را کلام عقلی ـ نقلی نامید. این پژوهش تطبیقی به روششناسیِ تعلیمی آنها اشاره میکند. توماس آکویناس با قائلشدن به دو نظام معرفتی مبتنی بر وحی و عقل، دو نوع الهیات به نام الهیات وحیانی و الهیات طبیعی را مطرح کرد. وی در کتاب جامع الهیاتِ برخلاف کتب پیشینیانش که تنها جنبۀ رهبانی و درونمتنی داشتند، افزون بر استناد به متون مقدس و آثار آبای کلیسا به تحلیل فلسفی در مباحث الهیاتی همت گماشت. خواجه طوسی نیز در کتاب تجرید الإعتقاد به تلفیق روش عقلی و نقلی پرداخت. اینجستار، ضمن اشاره به روش کلامی پیش از این دو متفکر، با نگاهی توصیفی تحلیلی، وجوه اشتراک و افتراق روشیِ توماس و خواجه را بیان می کند. اتخاذ روش اعتدالی از وجوه اشتراک آنان است. آکویناس در میانۀ رأی تفریطی تِرتولیان و دیدگاه افراطیِ ابنرشدیان لاتینی قرار دارد و خواجه نیز با عبور از نصگرایانی چون شیخ صدوق، از آسیبهای افراطی برخی معتزله و برداشتهای غلوآمیزی چون فرقۀ شیخیه بهدور است. نتیجۀ روش اعتدالی هردو، استفادۀ حداکثری از برهآنهای عقلی و عبور از «نصبسندی» به «نصپسندی» است. روش دانش کلام اساساً انحصاری نیست، اما نویسنده از رهگذر این مقایسه و توجه به ملاک تشابهات روشی، بر آن است که روش اعتدالی آندو، کارآیی و سودمندی و پاسخگویی بیشتری نسبت به روشهای نصگرا دارد.
The use of the philosophical method and its effectiveness in theology and theology has always been a subject of debate among Muslim and Christian theologians. Aquinas and Eunice Toosi are contemporaries who have found a similar approach to the influence of Ibn Sina's philosophy by using arguments in the explanation and theological defense of religion. This comparative study points to their teaching methodology. Aquinas put forward two types of revelation theology and natural theology, with two epistemological systems based on revelation and reason. Unlike his predecessor books, which were solely monotheistic and inward-looking in theology, he advocated philosophical analysis of theological issues in addition to citing sacred texts and church works. Khawaja also used a combination of rational and rational methods in the abstraction of belief. Referring to their theological method, this essay, with a detailed analytical look, expresses the ways in which Thomas and differentiate. Adopting a moderation is one of the ways in which they share. Aquinas is in the midst of the extremist vote of the Tertullians and the extremist Ibn Rashdian Latin, and the eunuch, too, passes away from Sheikh Saduq, from the extreme damage of some Mu'tazilites and the overwhelming perceptions of the Sheikhi'a sect. The result of both modalities is to make maximum use of rational arguments and to pass from "Adequacy to text" to “Acceptin text”. the author, through this comparison and criterion of methodological similarities, believes that the modal method is more efficient and useful and accountable than the authoritarian methods.
خلاصه ماشینی:
مقالۀ پژوهشی احمدرضا مفتاح 1 محمد غفوری نژاد 2 مهدی قاسمی 3 روششناسی و سنجش کارآمدی الهیات توماس آکویناس و کلام خواجه نصیرالدین طوسی* تاریخ دریافت: 06/04/1399 تاریخ پذیرش: 02/06/1401 چکیده استفاده از روش فلسفی و کارآمدی آن در کلام و الهیات همواره میان متکلمان مسلمان و مسیحی محل بحثونظر بوده است.
توماس آکویناس و خواجه طوسی، متکلمان همعصری هستند که با اثرپذیری از فلسفۀ ابنسینا و با کاربرد برهان در تبیین و دفاعیات کلامی دین، مشرب و روشی مشابه یافتهاند که میتوان آن را کلام عقلی ـ نقلی نامید.
این موارد، جزو اهداف کلی هردو گروه متکلمان نقلگرا و عقلگرا است، اما مابهالإمتیازهای کلام فلسفی مواردی دیگر است: تغییر شیوۀ استدلال- که بخش اساسی نظام معرفتی را تشکیل میدهد- از مسلّمات دینی و قضایای مشهور و رایج میان عرف مسلمانان به بدیهیات عقلی و مقدمات یقینی؛ اعتقاد و اعتماد به مستقلات عقلیه (قضایایی که به ادراک مستقل عقل و قدرت آن برای درک حقیقت امور دلالت دارد)؛ بنیاننهادن نظام معرفتی مستقل از باورهای پذیرفتهشده و پیشداوریهای ثابت ذهنی (مسعودی؛ استادی، 1389: 43).
مَدرسیان اولیه بر این باور بودند که بهترین روش برای یادگیری مبانی معیّن، شبیهسازی روند کشف آن مبانی است؛ ازاینرو کار اصلی معلِّم، تبیین، شرح و تفسیر یکی از متون معتبر (متن مقدس یا رسایل آبای کلیسا) و القای یافتههای استادش بود.
روش عقلگرایِ اعتدالی برای تبیین نسبت و رابطۀ فلسفه و کلام دینی (یا بگوییم بین شناخت از راه ایمان یا شناخت از راه ادراک عقلانی) که یکی از دغدغههای اصلی متکلمان مسیحی است، چهار گرایش عمده در مسیحیت صورتبندی شده است: 1.