چکیده:
نحوه نگرش آدمی به مساله وجود محور افکار و اعمال آدمیان است. و غفلت از وجود سبب بی معنا شدن زندگی و جهان آدمی می شود. وجود محور نظام فلسفی صدراست و بر اساس آن رابطه آدمی با عالم واقع و مساله حقیقت تبیین می شود. هایدگر در جهان معاصر جزء نادر اندیشمندانی است که وجود را محور اندیشه خود و درمان پوچ گرایی جهان معاصر را در کشف وجود و رابطه آدمی با آن می داند. در این نوشتار که به روش کتابخانه ای انجام شده است با تحلیل و مقایسه نظر این دو متفکر روشن می گردد که هر دو از اصالت ماهیت عبور می کنند به اصالت وجود می رسند و حقیقت را مبتنی بر ظهور وجود در آدمی می دانند و به ظهور و خفای وجود توام با هم معتقدند زیرا وجود همواره در جلوه ای خاص بر آدمی پدیدار می شود و هرگز وجود به طور کامل برای آدمی مکشوف نمی شود.
خلاصه ماشینی:
پيامد نظريه اصالت وجود و تشکيک وجود بـراي آگـاهي و شـناخت آدمـي ايـن است که شناخت و آگاهي يـک راه و نحـوه مواجهـه بـا جهـان واقـع اسـت و ايـن مواجهـه هميشه مي تواند متناسب با کمالات نفس و ظهورات موجودات ، ارتقا و کمال يابد بنابراين مي توان گفت شناخت راه کشف واقعيت است و در پرتـو ظهـور واقعيـت معنـا مـي يابـد و آگاهي راهي به هستي است .
هايدگر و فهم پيشين وجود هايـدگر متفکـري اسـت کـه در روزگـار مـا مسـاله وجـود را محـور تفکـر فلسـفي و بازگشت به وجود را مبناي فهم واقعيت و نيل به حقيقت مي داند وي همانند صـدرا اصـالت ماهيت را رد مي کند و به اصالت وجود معتقد اسـت و راه کشـف وجـود را صـرفا از مسـير تحليل وجود آدمي پيش مي برد و نحوه وجود آدمي را بـه گونـه اي تحليـل مـي کنـد کـه مستلزم ظهور و درک وجود است .
هايدگر بر اساس تحليلي که از رابطه وجـود ، موجـود و عـدم ارائـه مـي کنـد تحليـل فيلسوفان پيشين از موضوع فلسفه را رد مي کند و معتقد است به جـاي موجـود بايـد وجـود موضوع تفکر فلسفي باشد اما وجود نيز دو چهره دارد يک چهره آن ظهوري اسـت کـه در موجودات پديدار مي شود ولي با تغيير و دگرگوني هاي موجودات وجود بـه طـور مسـتمر در چهره موجودات خود را آشکار مي کند ولي هرگز وجود مطلـق از آن نظـر کـه وجـود مطلق است آشکار نمي شود پس هميشه آدمـي در راه شـناخت وجـود و کشـف ظهـورات وجود است و اين مسير پاياني ندارد بر اين اسـاس اسـت کـه هايـدگر تفکـر را عـين در راه بودن و انسان را عين راهي به وجود مي داند پس مي تـوان گفـت انسـان طريقـي بـه وجـود است و ظهورات وجود بي پايان است و متناسب با ملازمـت هـاي تـاريخي و فرهنگـي و ...