خلاصه ماشینی:
"1 ) وجود نوعی تصوف در ملل مختلف تصوف اسلامی، خود یکی از اساسیترین مبانی فکری را برای وحدت و یگانگی داراست، و همین تصوف موجب شده ملتهایی که در درون خودشان، دارای نوعی تصوفند، با این تصوف (عرفان مثبت) رویاروی شوند و از آن تأثیر بگیرند و لذا نوعی شباهت میان تصوف اسلامی با امثال دیگر تصوفها حاصل شده است، و همین مسأله میتواند به نوعی محرک وحدت و گفتگو باشد، زیرا شباهتها و اشتراکات زیادی وجود دارد.
در همین خصوص اگر بگوییم محرک اساسی در عصر ما برای انسان و تمدن انسانی عبارت است از : تسلط؛ تسلط بر نفس (که در همه عرفانها و تصوفها وجود دارد)، تسلط بر طبیعت و جهان پیرامون خودمان، در همهی این عرفانها، تسلط ظالمانه بر انسانهای دیگر، شدیدا، نهی شده است، زیرا وقتی که تسلط بر نفس خود مطرح است، تسلط بر دیگر انسانها مجالی نمییابد و همین، خود زمینهساز و محرکی برای وحدت خواهد بود و میتواند در تأمین پیوندها و استحکام وحدت جهانی کمک مؤثری بنماید.
اما در سطح جهانی آن، با اینکه تصوف میتواند یک مورد قابل دقت و قوت در بحثها و کارگیریها باشد، ولی یا وحدت آرمانی یا نوعی از التقاط افکار عالی انسانی باید مطرح باشد، زیرا از آنجایی که واقعیتهای جهان موجود و انعکاس ذهنی آنها گوناگون است و رنگهای طبیعی و نرمهای گوناگونی دارد و در عین حال تلاقی و اتئلاف این عقاید و افکار کاملا ممکن و میسور است."