چکیده:
عاشقانه پژوهی. از مسائل مهم در شناخت و تقویت شالودههای ادبیات است و برای کسانی که
دغدغة حفظ نگهداری و پاسداری از ادبیات. مواریث ادبی و فرهنگ اصیل کشور و تقویست
بنیانهای آن را دارند. حایز اهمیت است. همین ویژگی. پژوهش در زمینه عاشقانههای بومی و
مناطق را ضروری میسازد. از این رو مقال حاضرء منظومة عاشقانة شلیل و شلال را از جنبههای
نظری و مفهومی بررسی کرده است. در این پژوهش, چیستی و چگونگی عاشقانة یادشده و روند
شکلگیری آن به روش توصیفی - تحلیلی مورد بررسی قرار گرفته و نتایج نشان داده است که بر
اساس مولفههای ساختاری در مجموعة هزار بیشی ژوکوفسکی, شّلیل و شلال دو شخصیت
حقیقیاند. در گردآوریهای لوریمر نیز استعارهها و نشانههای متنوعی مینی بر حقیقی بودن این
نامها به چشم میخورد. در ترانههای شلیل مسعود بختیاری و دیگر هنرمندان این دیار نیز شاهد
نوعی تاریخمندی و زیست اجتماعی زنی عاشق به نام شلیل هستیم که دارای حدی از اقتدار و
بلوغ ابراز وجود و صدای برجستة زنانه است؛ این صدای برجسته. دارای استقلال است و بر
صدای مرد غلبة تام دارد؛ چنان که در چندصدایی این عاشقانه و در پهنهبشدی صداهاء غلبه با
شوریدگیهای زن است و نوعی تمایز روایی را نیز بیان میکند. برپایة مفاهیم استعاری, معانی
ضمنی و استعارههای تجربی. حقیقی بودن این دو شخصیت. قابل دریاشست است. در واقع.
پردازشهای استعاری «گفتهپرداز»» دلالت بر حقیقی بودن شلیل و شلال دارد و این باور را در
«گفتهخوان» پدید میآورد که شلیل تجسم عینی زن عاشق و شلال تجسم عینی مرد عاشق است.
خلاصه ماشینی:
در ترانه هاي شليل مسعود بختياري و ديگر هنرمندان اين ديار نيـز، شـاهد نوعي تاريخ مندي و زيست اجتماعي زني عاشق به نام شليل هستيم کـه داراي حـدي از اقتـدار و بلوغ ابراز وجود و صداي برجستۀ زنانه است ؛ اين صداي برجسـته ، داراي اسـتقلال اسـت و بـر صداي مرد غلبۀ تام دارد؛ چنان که در چندصدايي اين عاشقانه و در پهنه بنـدي صـداها، غلبـه بـا شوريدگيهاي زن است و نوعي تمايز روايي را نيز بيان ميکند.
توصيف هاي ساده ، صميمي و در اغلب موارد، صريح و سرراست ، شـرح دلـداگي و فراق ، سوز و گداز عشق ، بازتـاب شـورمند هويـت اجتمـاعي و فرهنگـي بختيـاري در آفرينش عشق هاي افسانه اي و حالت اساطيري دادن به عشـاق حقيقـي، آن هـم بـا زبـان موسيقي، از فرهنـگ عامـه ، دژي نيرومنـد سـاخته کـه تـا امـروز، در برابـر امپراتـوري موسيقيهاي نوپديد و تصنعي داخلي و وارداتـي، مقاومـت کـرده اسـت ، يکـي از ايـن عاشقانه هاي درونيشده در جانمايه هاي عشق پذير و حسرت کشيدگان از فراق ، شـليل و شلال است که در حالات حقيقي يا نمادين خود، مغنـاطيس عشـق دو دلـداده را بـراي همذات پنداري فراهم آورده است ؛ عناصـر مـادي و معنـوي توصـيف و آواز پردامنـه و شورمند آن به قدري کشش دارد که ذائقه هاي رميده از موسيقي محلي، مقامي و سنتي را نيز به ميدان جاذبه اش فرا ميخواند.