چکیده:
از دستآوردهای دورۀ معاصر، مردمی شدن ادبیّات است؛ به طوری که ادبیّات، خود را از چنگ قید و بندهای درباری و چارچوبهای خاص، رها میکند و هم از نظر زبان و هم محتوا، در خدمت مردم و مسائل روز است؛ هر جا پای مردم در میان باشد، میتوان نام میهن یا ملّت را مترداف معنوی آن دانست. به هرحال اگرکمی از دورۀ مشروطه که سرآغاز مردمی شدن ادبیّات است، به سوی جلو، فاصله بگیریم و به دورۀ پهلوی برسیم، میبینیم که زبان نویسندۀ ادبی و محتوای اثرش، به روزتر شده است و خودش را بیشتر با مسائل اجتماعی وفق داده است؛ در این دوره، نویسندگان متعهّد زیادی وجود دارند که رسالت اجتماعی را بر دوش گرفته و حرف از وطن میزنند و ندای خیزش میکنند؛ از آنجا که تاکنون هیچ مقاله و تحقیقی در این زمینه که بتواند مضمون وطن را در نثر ادبی دورۀ پهلوی اوّل و دوم استخراج کند و به تحلیل آن بپردازد، صورت نگرفته است، در این مقاله در پی آن هستیم که براساس روش کتابخانهای و سندکاوی، اندیشههای ادبی این نویسندگان را درباره این مفهوم بیان کنیم و به تحلیل آن بپردازیم؛ یافتههای تحقیق نشان میدهد که اغلب نویسندگان این دوره، با انتقاد از نفوذ بیگانگان در کشور، فریاد وطن دوستی برآوردند، وطندوستی برخی نیز بر اساس نگاه نوستالوژی است و وطن را جدای از دین نمیخواهند هر چند اندیشههای بازگشت وطن به اقتدار باستانی آن در نثرشان وجود دارد. به هر حال میهندوستی اغلب این نویسندگان در قالب موضوعاتی همچون؛ استعمارستیزی، عدالتخواهی، نفی استبداد، بیان واقعیتها، یادآوری شکوه گذشته و... خود را نشان داده است.
خلاصه ماشینی:
به هرحال اگرکمی از دورۀ مشروطه که سرآغاز مردمی شدن ادبیّات است، به سوی جلو، فاصله بگیریم و به دورۀ پهلوی برسیم، میبینیم که زبان نویسندۀ ادبی و محتوای اثرش، به روزتر شده است و خودش را بیشتر با مسائل اجتماعی وفق داده است؛ در این دوره، نویسندگان متعهّد زیادی وجود دارند که رسالت اجتماعی را بر دوش گرفته و حرف از وطن میزنند و ندای خیزش میکنند؛ از آنجا که تاکنون هیچ مقاله و تحقیقی در این زمینه که بتواند مضمون وطن را در نثر ادبی دورۀ پهلوی اوّل و دوم استخراج کند و به تحلیل آن بپردازد، صورت نگرفته است، در این مقاله در پی آن هستیم که براساس روش کتابخانهای و سندکاوی، اندیشههای ادبی این نویسندگان را درباره این مفهوم بیان کنیم و به تحلیل آن بپردازیم؛ یافتههای تحقیق نشان میدهد که اغلب نویسندگان این دوره، با انتقاد از نفوذ بیگانگان در کشور، فریاد وطن دوستی برآوردند، وطندوستی برخی نیز بر اساس نگاه نوستالوژی است و وطن را جدای از دین نمیخواهند هر چند اندیشههای بازگشت وطن به اقتدار باستانی آن در نثرشان وجود دارد.
» (آدمیت،1327: 96) بنابراین به طورکلّی از دیدگاه برجستهترین نویسندگان ادبی این دوره که در آثارشان، مفهوم وطن، بیشتر مورد دغدغه بوده است، مشخّص میشود که اوّلاً همگی با زبانی ساده و بیپیرایه به بیان موضوع پرداختهاند؛ دوم اینکه برخی مانند جمالزاده و آدمیت، جلای زمان میکنند و مفهوم وطن را با نگاه به گذشته وهمراه با افسوس خوردنها و ذکر قهرمانان گذشته بیان میکنند؛ برخی چون محمّد مسعود، ضمن تحریک حسّ وطندوستی مخاطب، زبانی تند و تیز دارد و از هیچ چیزی برای بیان واقعیت، واهمه ندارد.