چکیده:
یکی از امور قابل مقایسه در شاهنامه و گرشاسبنامه، حضور مکرّر فردوسی در شاهنامه و عدم حضور اسدی در گرشاسبنامه است. این مقاله به شیوه کتابخانهای به بررسی تطبیقی پارهای مضامین شاهنامه با گرشاسبنامه اسدی پرداخته است. یکی از اتفاقات مشابهی که برای رستم و گرشاسب در شاهنامه و گرشاسبنامه روی داده است، برخورد با کدخدا و دشتبان است که به کار آنها که اسب را در کشتزار رها کردهاند، اعتراض میکند. اثرط تا هنگامی که زنده بود همه جا یار و ناصح و مشفق گرشاسب بود. زال نیز همینگونه است و در سختترین لحظات عمر رستم، به یاریش میشتابد و وی را یاری میکند. گرشاسب در بستر میمیرد یعنی مرگی که درخور یک پهلوان بزرگ و نام آور نیست. این نوع مرگ باعث شده که گرشاسب را یک قهرمان میرا و فانی بدانیم و مرگ او را پایانی سرد برای حماسه و شخصیت پهلوانی و حماسی وی به حساب آوریم. اما رستم کشته میشود و نابرادر وی شغاد او را به چاهی پر از خنجر، تیغ و نیزه فرو میافکند. شاهنامه و گرشاسبنامه، هر دو با ستایش خداوند آغاز میشود. فردوسی و اسدی درباره فرزند نیز اظهار نظر کردهاند. فردوسی گاهی در شرایطی خاص، دختران را نکوهش میکند، اسدی نیز چنین است. فردوسی هرگاه که از فرزند سخن میگوید و او را میستاید، منظورش پسر است. کشتن اژدها به دست گرشاسب شباهت زیادی با کشتن اژدها به دست سام در شاهنامه دارد. فردوسی نیز هم عقیده با اسدی، سام را کشندۀ اژدها معرفی کرده است.
خلاصه ماشینی:
یکی از اتفاقات مشابهی که برای رستم و گرشاسب در شاهنامه و گرشاسبنامه روی داده است، برخورد با کدخدا و دشتبان است که به کار آنها که اسب را در کشتزار رها کردهاند، اعتراض میکند.
تفاوت عمدهای که بین رستم و گرشاسب در جنگ با اژدها وجود دارد این است که رستم در جنگ با اژدها تنها خود به کشتن اژدها دست نمییازد بلکه اسبش نیز به وی کمک میکند و در جنگ شرکت میکند: {مراجعه شود به فایل جدول الحاقی} (شاهنامه، ج2، 96).
یکی از اتفاقات مشابهی که برای رستم و گرشاسب روی داده است، برخورد با کدخدا و دشتبان دهی است که به کار آنها که اسب را در کشتزار رها کردهاند اعتراض میکند.
خانواده دو قهرمان گرشاسب همانگونه که در گرشاسبنامه آمده است تنها با یک زن ازدواج کرد که از وی صاحب فرزندی نشد و نریمان، برادر زاده خویش را به فرزندی پذیرفت، اما رستم دو همسر داشت یکی تهمینه دختر شاه سمنگان که مادر سهراب بود و دیگر زنی که مادر فرامرز و بانو گشسب و زر بانو بود.
فردوسی هرگاه که از فرزند سخن میگوید و او را میستاید، منظورش پسر است: {مراجعه شود به فایل جدول الحاقی} (شاهنامه، ج3، 39).
از طرف دیگر اسدی هدف منظومه خود را منظوم کردن یکی از داستانهای فراموش شده شاهنامه یعنی داستان گرشاسب عنوان میکند: {مراجعه شود به فایل جدول الحاقی} (گرشاسب نامه، 1317: 20).
فردوسی در چند جای شاهنامه، چند بار به سن خود، همچنین به مدت کار و نیز به شاهنامه و اهمیت آن اشاره کرده است اما اسدی در متن داستان از خود نامی نبرده است.