چکیده:
صادق هدایت یکی از مشهورترین چهرههای ادبیات داستانی معاصر ایران است. وی در طول کمترازسه دهه فعّالیّت ادبی بیش از صد و شصت اثر از خود به جاگذاشته است. که تمام آنها به جز چند نوشته در زمان حیات او به صورت کتاب در قطعهای مختلف یا در نشریّات گوناگون به چاپ رسیدند. درمیان آثار بجا مانده از این نویسندهی تیره نگر معاصر درحوزههای مختلف ادبی از نمایشنامهها، سفرنامهها، آثار تحقیقی و مقالات ادبی و نوشتههای انتقادی طنزآمیز، بررسی فرهنگ عامه، ترجمهها، تا نامهها و داستانها وجود دارد. مضمون غالب بسیاری از داستانهای هدایت تنهایی، بیگانگی، نومیدی و مرگ است. انسان در مفهوم کلّی و عام آن برای هدایت مطرح نیست زیرا که او با طبیعت یا ماهیّت انسانی علی الاطلاق کاری ندارد. برای او وضع انسان، موقعّیت و تنگنای او اهمیّت دارد. آن هم در موقعّیت خاص و محیط شخصی که در آن گرفتار و سرگردان است. در واقع آن چه حس هدایت را برمیانگیزد تا دست به قلم برد و داستانی بپردازد معمّای «من» و پرتو افکندن بر زوایای تاریک و پنهان روح انسانی است. در محتوای آثار هدایت مولّفههای فکری خاصّی به چشم میخورد که این مولّفهها به دلیل داشتن بسامد بالا سبب ایجاد مختصّات سبکی خاص در محتوای آثار وی و تاثیر بر شاعران و نویسندگان همعصرش شده است. در جستار حاضر به تناسب حوصله بحث به بخشی از تاثیر او را بر تعدادی از شاعران مطرح معاصر نظر افکندهایم.
خلاصه ماشینی:
صادق هدایت در سال 1307 برای اولین بار دست به خودكشی زد و در ساموا حوالی پاریس عزم كرد خود را در رودخانه مارن غرق كند ولی قایقی سررسید و او را نجات دادند.
مجموعه قصههاي «خيمه شببازي» صادق چو بك كه در سال 1324 منتشر و بر سبك نويسندگان ايراني تأثير گذاشت خود به شكلي تاثیر پذیری از بوف كور برپیشانی اش مشهود است.
آثار غلام حسين ساعدي نيز با تأثير از بوف كور و بقيه قصههای هدايت بر روي مسائلي چون فقر فكري ومادي وخرافات و...
هر چند كه اين نويسنده به نوشتههاي خود هويتي مستقل ميدهد ولي ادبيات بوف كوري در آثارش مشهور است.
او در حقيقت هنر اصيل خود را، هنري كه در تولدي ديگر و اشعار بعد از آن عرضه كرده با انديشههای هدايت پيوند زده است و اين احساسات زنانه و هنرمندانهی اوست كه چون در عمق افكار هدايت جاي گرفته است، جهش و غناي حيرت انگيزي به شعرش بخشيده است.
(منظومه شكار، اخوان ثالث، ص 641) د - نادر نادرپور هدايت زبان رنگين و كلمات درخشان و شفافي كه نادر پور در اشعار خود به كار میگيرد، يادآور زبان هدايت است، با اين تفاوت كه رنگيني كلام در شعر بواسطه كوتاهي و كوشش شاعر براي گنجاندن احساس و انديشهای لطيف درآن به وضوح ديده میشود ولي در نثر، آنهم نثري سنگين و عميق و پر بار، نثري كه بار فلسفي حاد و تيرهای بر دوش دارد، كلام هر چند هم زيبا باشد ممكن است چشمگير نباشد و خواننده به سهولت آن را در نيابد.