چکیده:
مطالعه تحولات دورهی قاجار و حکومت ناصرالدینشاه قاجار، حاکی از تعامل، تضاد و تنش میان نهاد حکومت با علمای مذهبی است. علت این مسئله را باید در دغدغه مشروعیتخواهی مذهبی شاهان قاجار، اهمیت وجود نظام سیاسی در راستای تأمین امنیت جامعه و همراهی شاهان قاجار با فرهنگ مذهبی حاکم بر جامعه ایران جستجو کرد. این پژوهش با روش توصیفی و تحلیلی و با تکیه بر اسناد آرشیوی و دادههای کتابخانهای در صدد پاسخگویی به این مسئله است. فرضیهای که در این راستا مطرح میگردد، حاکی از این است که یکی از اهرمهای اصلی سازنده مشروعیت حکومت در ایرانِ دوره اسلامی، همراهی ساختار سیاسی با انگارههای مذهبی حاکم بر جامعه و حمایت از آن بوده است. شاهان قاجار کوشیدند تا با اتخاذ سیاستهای خرد و کلان، همراهی خود را با فضای فرهنگی نشان داده و فقدانهای موجود در منابع متعدد سازنده مشروعیت مذهبی را با توجه خود به این بُعد از مشروعیت پوشش دهند. بررسی رویکرد ناصرالدین شاه به مذهب و علمای مذهبی نشاندهنده این مسئله است که وی نه تنها برای کسب مشروعیت مذهبی همواره با فضای فرهنگی جامعه حرکت کرده است بلکه در برخی مواقع نیز در این راه افراط را در پیش گرفته است که خود پیامدهای باژگونهای در فضای سیاسی و اجتماعی جامعه داشت. سیاست مذهبی او از اقداماتی چون اعطای القاب و عناوین و مشاغل دولتی تا برگزاری نمایشهای مذهبی متغیّر بود.
Studying the developments of the Qajar period and the rule of Naser al-Din Shah Qajar indicates the interaction, conflict and tension between the government institution and the religious scholars. The reason for this problem should be found in the concern of religious legitimacy of the Qajar kings, the importance of the existence of a political system in order to ensure the security of the society, and the association of the Qajar kings with the religious culture that dominates the Iranian society. This research aims to answer this question with a descriptive and analytical method, relying on archival documents and library data. The hypothesis that is proposed in this direction indicates that one of the main levers of the legitimacy of the government in Iran during the Islamic period was the accompaniment of the political structure with the religious ideas ruling the society and its support. The Qajar kings tried to show their compatibility with the cultural environment by adopting micro and macro policies and cover the lacks in the numerous sources of religious legitimacy with their attention to this aspect of legitimacy. Examining Naseruddin Shah's approach to religion and religious scholars shows that he has not only moved with the cultural environment of the society to gain religious legitimacy, but at times he has also taken extremes in this way, which itself has consequences in the political environment. and had a social community. His religious policy varied from measures such as granting titles and government jobs to holding religious shows.
خلاصه ماشینی:
بررسي رويکرد ناصرالدين شاه به مذهب و علماي مذهبي نشان دهنده اين مسئله است که وي نه تنها براي کسب مشروعيت مذهبي همواره با فضاي فرهنگي جامعه حرکت کرده است بلکه در برخي مواقع نيز در اين راه افراط را در پيش گرفته است که خود پيامدهاي باژگونه اي در فضاي سياسي و اجتماعي جامعه داشت .
نيکي کدي، در کتاب «ريشه هاي انقلاب ايران » درباره افزايش قدرت سياسي علما در اين دوره ، معتقد است : «عدم بهره مندي قاجارها از يک مشروعيت ذاتي مذهبي چون حکومت صفويه ، علماي مذهبي را در دوره قاجار در يک موقعيت فرادست نسبت به حکومت قرار داد و منجر به رشد قدرت آن ها شده است » (کدي، ١٣٦٩: ٦٥).
بنابراين به نظر ميرسد از دوره محمدشاه قاجار، تلاش هاي جدي در راستاي تعيين حد و مرز براي قدرت روحانيون در جامعه آغاز گرديد ولي در عين حال ، شاه قاجار از مسئله مشروعيت مذهبي و جايگاه علما در اين وضعيت غافل نبود.
ناصرالدين شاه به نقش و جايگاه نهاد دين و نمايندگان آن يعني علماي مذهبي در جامعه باور داشت ؛ جايگاهي که نشان دهنده سهم مذهب در فرهنگ سياسي جامعه ايران در اين دوره بوده و او مي بايست خود را با آن هم رآي و همراه نمايد.
اين مسئله از يک سو نمايشي از رويکرد شاه به فرهنگ مذهبي جامعه در پيوند با مشروعيت خواهي مذهبي وي بود و از سوي ديگر زمينه ساز تقويت پايه هاي قدرت اقتصادي و اجتماعي علما در جامعه ايران عصر ناصري گرديد.