چکیده:
نسبت معرفت و رؤیابینی یکی از دیدگاههای مهم کارلوس کاستاندا به حساب میآید. او تحت این نظریه مدعی است که معرفت را میتوان به دو گونه تصور کرد: نخست، معرفتی که متعلق آن، امور مادی و اینجهانی است و دیگری، معرفتی اصیل که در حالت غیرطبیعی به دست آمده و ماهیت غیرتجربی دارد. در این میان، رؤیابینی حالتی برای تحصیل معرفت اصیل است و گیاهان روانگردان نیز ازجمله طریقی برای کسب این آگاهی به حساب میآیند. در مقام تحلیل انتقادی این دیدگاه به نظر میرسد که دیدگاه کاستاندا انسجام کافی ندارد؛ زیرا اگر معرفتِ متعالی با التفات به ساحتهای دوگانهی وجود آدمی فراهم شده و سعادت نیز در شکوفایى استعدادهای مادیـروحی و پاسخ مناسب به نیازهاى روحى و جسمى قوام یابد، ناگزیر، کاستاندا تبیین دقیقی از چیستی معرفتِ سعادتبخش یا متعالی به دست نمیدهد. او تنها به همین ادعا بسنده میکند که معرفت غیرحسی یا معرفت برآمده از غیرمحسوسات، مؤید تعالی است. ازسویدیگر، در اندیشهی کاستاندا، معرفت اصیل نوعی آگاهیِ برآمده در حالت غیرطبیعی است. این معرفت که نحوهای از شهود معنوی تلقی میشود، مبتنی بر تقویت قوای نفسانی لحاظ نشده است. درواقع، اهمیت استفادهی از گیاهان روانگردان برای تحصیل این معرفت نیز مؤید این مدعاست.
The relationship between knowledge and dreaming is considered to be as a main idea of Carlos Castaneda. Based on this theory, he claims that one can conceive knowledge in two ways: first, the knowledge which its objects are material and worldly matters and second, genuine knowledge which is attained in an unnatural state and possesses a non-empirical essence. In this case, dreaming is a situation in which genuine knowledge is obtained and hallucinogenic plants are also a means of realizing this kind of awareness. Apparently, the result of the critical analysis of Castaneda’s view is that his view are not sufficiently coherent; If transcendental knowledge is obtained through the dual domains of human existence, and happiness is also obtained through responding to the mental and physical needs and the realization of material and mental capabilities, can be said Castaneda does not present a precise explanation of the nature of blissful or transcendent knowledge. He only suffices with the claim that non-sensory knowledge or knowledge that arises from intangible things confirms transcendence. On the other hand, genuine knowledge in Castaneda's thought is a kind of awareness realized in the " unnatural state." This knowledge, which is considered as a form of spiritual intuition, is not based on the strengthening of the psychic powers. in reality, gaining knowledge through the use of hallucinogenic plants confirms this claim. .
خلاصه ماشینی:
در این میان، رؤیابینی حالتی برای تحصیل معرفت اصیل است و گیاهان روانگردان نیز ازجمله طریقی برای کسب این آگاهی به حساب میآیند.
در مقام تحلیل انتقادی این دیدگاه به نظر میرسد که دیدگاه کاستاندا انسجام کافی ندارد؛ زیرا اگر معرفتِ متعالی با التفات به ساحتهای دوگانهی وجود آدمی فراهم شده و سعادت نیز در شکوفایى استعدادهای مادیـروحی و پاسخ مناسب به نیازهاى روحى و جسمى قوام یابد، ناگزیر، کاستاندا تبیین دقیقی از چیستی معرفتِ سعادتبخش یا متعالی به دست نمیدهد.
این ادعا دو مسأله را تداعی میکند: نخست، روش ارائهی آموزهها، چنانکه کاستاندا میگوید: «هرگز در تحریر کتابهای خود به دستنوشتههایم رجوع نکردهام، بلکه آنها را با آگاهی متمایزی به تحریر درآوردهام» (کاستاندا، 1377 الف، ص 30).
معرفت متعالی کاستاندا به این نکتهی مهم پرداخته است که در بُعد نظری، سعادت واقعی در کسب نوعی از آگاهی به دست میآید.
. درواقع، سعادت قرین معرفت است؛ ازآنرو که کمال هر موجودی به ویژگیهای اختصاصی او ناظر است، ناگزیر، سعادت انسان با تحقق صفات و استعدادهای خاص او به ارمغان میآید و ازآنجاکه برترین و خاصترین صفت آدمی، قوهی تفکر است۲۰، ناگزیر، شرط اساسی زندگی سعادتمندانه است و چنین حیاتی با تحقق فعالیت عقلانی به دست میآید؛ بدینسان کمال انسان به وسعت اندیشه و تقویت عقل است و اینکه آدمی برای بهدستآوردن برترین مرتبهی سعادت باید به حکمت حقیقی دست یابد.
درواقع، اهمیت استفادهی از گیاهان روانگردان برای تحصیل این معرفت نیز مؤید ایجاد حالتی از گیجی و نخوت است که درنهایت، تصویری کممایه از معنویت را تداعی میکند.
Castaneda, Carlos, (1377a), The Wheel of Time, Mehran Kondari, Tehran: Mitra Publications.