چکیده:
توجه به تأثیرات زبان در قانون ذیل مراحل تقنین، اجرا و تفسیر یک متن قضایی میتواند یکی از عوامل رشد هر نظام حقوقی تلقی شود؛ امر مهمی که در نظام حقوقی ما به غفلت و اجمال برگزار شده است. این تحقیق با استفاده از روش توصیفی و کتابخانهای به کشف کاربردهای زبان در قانون پرداخته است. فرضیه اثباتشده نشان میدهد رابطۀ معناداری میان زبانشناسی قانون مدرن در توجه به متن، قصد و زمینۀ اجتماعی فهم قانون وجود دارد که میتواند بهصورت استدلالورزی غایتنگر به قراین منضبط، ارزشهای اخلاقی نظاممند، پیامدگرایی و ابهام مشروع در تفسیر دستمایۀ قوانین آیین دادرسی یا قوانین آییننامۀ داخلی پارلمان صورت بگیرد تا ارتقای حاکمیت عینی و عملی قانون را محقق کند.
Paying attention to the effects of language in the law in the stages of enactment, implementation and interpretation of a judicial text can be considered as one of the growth factors of any legal system; An important matter that has been neglected in our legal system. This research has explored the uses of language in law using descriptive and library methods. The proven hypothesis shows that there is a meaningful relationship between the linguistics of modern law in regard to the text, intention and social context of the understanding of the law, which can be used as an end-oriented reasoning towards disciplined evidence, systematic moral values, consequentialism and legitimate ambiguity in the interpretation of the rules of procedure or internal regulations. Parliament should be held to promote objective and practical rule of law.
خلاصه ماشینی:
نبود مطالعه و دورشدن از دانش عمیق و عریق اصول فقه در حقوق ایرانی سبب شده است این کمفروغی در کاهش اتقان آرای حقوقی نیز بیچون و چرا مشاهده شود؛ از اینرو تحقیق پیش رو همت خود را در سؤال اصلی تحقیق بر کشف این مهم قرار داده است که کاربردهای مشروع و شناختهشدۀ زبان در تفسیر قانون مدرن چیست.
به نظر مارمور Heidegger Gadamer Ronald Dworkin Legal Practice constructive Andrei Marmor در ذات برخی امور مانند هنر چیزی وجود دارد که ضرورت همیشگی تفسیر را پذیرفتنی میکند؛ یعنی آثار هنری با این نیت خلق میشوند که مشمول تفسیرهای متفاوت قرار بگیرند؛ زیرا هدف از یک اثر هنری انتقال محتوای ارتباطی متعینی نیست که امکان سوءفهم از آن بهطور قطع وجود داشته باشد، بلکه آثار هنری با این نیت خلق میشوند که در محتوا نامتعین و از جهات گوناگون مبهم و دارای قابلیت تفسیر باشند، اما هدف از اوامر قانونی رسیدن به نتایج ملموس و معین است و این اوامر برای رفتار مردم دلایل مشخصی را فراهم میکنند؛ به عبارت دیگر هنر را باید تفسیر کرد و قانون را تبعیت (مارمور، 1392، صص 180-181).
به نظر میرسد حتی در واضحترین موارد، اعمال قانونی که با زبان توصیفی بیان شده است با نظریۀ منابع رَز مغایرت داشته باشد؛ زیرا محتوای چنین قوانینی را تنها میتوان براساس قضاوتی ارزیابیکننده دربارة چگونگی درک اهداف قانون شناسایی کرد؛ بهطوریکه در پروندۀ بور، یک شیء تنها به این دلیل برای اهداف قانون ترافیک جادهای «وسیلۀ نقلیه» محسوب میشود که ملاحظات ارزیابی، که استفاده از کلمۀ وسیلۀ نقلیه را در آن زمینه توجیه میکند، بهوضوح کاربرد آن را تأیید میکند.