چکیده:
مقدمه: توجه فزاینده حاکمیت در ایران به گفتمان فردمحور و اصناف معرفت آن سبب نفوذ آرام و فزایندة نظریهها، روششناسی و رویکردهای فردمحور، به ویژه روانشناسیگری در تبیینها و تحلیلهای اجتماعی شده و این از مظاهر و مصادیق رابطة امپریالیستی میان گفتمان فردگرا و جامعهشناسی است.هدف: این مقاله در پی مطالعه و واکاوی این امپریالیسم و برملا کردن ابعاد مختلف آن است. مقاله پیشرو براساس روش- نظریه تبارشناسی انجام شده است. براساس فرض این تحقیق و شواهد تجربی و تاریخی مورد استناد، مکتب نامینالیسم و مدعاهای هستیشناختی و معرفت شناختیاش به مثابه بخش قابلتوجهی از قواعد و بنیانهای روانشناسی عمل میکند.یافتهها: یافتهها نشان میدهد گفتمان فردمحور و ذرهنگر از طریق روانشناسی، به عنوان یکی از اصناف معرفت آن، به صورت فزایندهای در جامعه ایران سربرآورده و رشد کرده است. نامینالیسم هم به مثابه بنیان هستیشناختی و معرفتشناختی این گفتمان نقش مهمی در تئوریزه کردن اهداف و رویههای موجود داشته است. نتیجه این وضعیت هم چیزی نیست جز فربه شدن امر فردی و تکیدگی و بیاعتبار شدن امر جمعی، هم در تحلیل واقعیت و هم در ساخت آن. در این میان نباید و نمیتوان از همراهی و همدستی قدرت و دانش برای ظهور، پاگرفتن و پایدار شدن این وضعیت غافل بود.
Introduction: Too much attention to an individual-centered discourse in today Iran has caused a slow but increasing dominance of individual-centered theories, methodologies and approaches in academic disciplines, notably the prevalence of psychology in explaining the social world. This paper claims that this situation is a manifestation or an example of the imperialist relationship between individualistic discourse and sociology.Goal: The current paper aims to analyze this imperialistic relation and to examine its dimensions, applying genealogy.Findings: Findings show that nominalism as the ontological and epistemological foundation of an individual-centered discourse plays a substantial role in the theorizing and promoting such discourse. Results also indicate that one cannot ignore the collaboration of power and knowledge in the emergence, establishment and stabilization of this situation.
خلاصه ماشینی:
توجه فزاینده حاکمیت در ایران به روان شناسی، گسترش آن بـه حـوزه عمـومی، حضـور روزافـزون روان شناسـان و مشـاوران در برنامه های تلویزیونی و رادیویی، تاکید بر امر مشاوره فردی در حل مسائل اجتماعی مبتلا به افراد، نفوذ آرام و فزاینـده ی نظریـه هـا و رویکردهای روان شناسانه در تبیین ها و تحلیل های اجتماعی تنها نمونه ای از مظـاهر و مصـادیق رابطـۀ اسـتعمارگونه میـان گفتمـان فردمحور و جامعه شناسی است .
روند سلطه امپریالیستی این گفتمان فردمحور، به ویژه روان شناسی، هم در قالب سیاست گذاریهـا و تصـمیمات سـاختاری بـرای تغییر در ساختار رشته ها و مواد درسی علوم اجتماعی بوده و هم در عرصه عمومی و در افـزایش فزاینـده نقـش افـراد و دیـدگاه هـای فردمحور برای پاسخ به نیازهای جامعه ، چه در رسانه ها، چه در فضاهای آموزشی و چه در مراکزی که برای مواجهـه بـا آسـیب هـا و پدیده های اجتماعی خدمات ارائه میدهند.
همچنین این واقعیـت کـه ایـن گفتمان از این طریق میکوشد انسان ایده آل خود را بسازد و بـه امحـاء امـر جمعـی و نقـش سـاختارهای اجتمـاعی در تصـمیمات و کنش های کنشگران اجتماعی بپردازد و با انکار اینکه جامعه یک سیستم باز است و همین امر ایده انتخاب عقلانی و پـیش بینـیپـذیر بودن کنش های اجتماعی را کمرنگ میکند، امر اجتماعی را منزوی کرده و آن را به سود فردمحوری نحیف و لاغر کند.
Tehran: Institute for Cultural and Social Studies, Ministry of Science.