چکیده:
از موضوعات مهم در الاهیات و فلسفه، سخن در باب خداباوری و نقطة مقابل آن، یعنی الحاد است. خداناباوران با رد جهانبینی یکتاپرستی، ایمان و سرسپردگی به فرد یا چیزی، باور به خدای متشخص و نقشآفرین در هستی و زندگی انسان، باورها و قوانین قطعی و دگم، مناسک و شعائر توحیدی، جاودانگیطلبی و آرمانشهرگرایی ادیان توحیدی و ...، در صدد ارائة دیدگاهی مستقل و بهدور از و بلکه در مقابل داشتههای خداباوران هستند. در اینجا مساله مهم این است که، آیا ملحدان و خداناباوران در ادعای استقلال خویش و دوری از خداباوری در جهاننگری، باورها و کارکردها حقیقتا صادق هستند یا خیر. این نوشتار، با روش توصیفی تحلیلی و با شواهد متعدد و البته تنها توسط بخشی از آنها، این ادعا که الحاد ایدهای کاملا مستقل و متضاد و در مقابل خداباوری است، را به چالش کشیده، آن را ناراست دانسته است. شواهد و دلایل ما را به این نتیجه میرساند که الحاد ایدهای خام و ناپخته و غیرقابل دفاع و در بهترین حالت، یک کپیبردای ناشیانه و از سر استیصال از خداباوری است و بنابراین، دیدگاهی قابل دفاع و عمل نیست.
Talking about the belief in God and its opposite point, atheism, is one of the essential topics in theology and philosophy. Rejection of monotheistic worldview, negation of faith and surrender to any supernatural object or person, disbelief in the existence of a personal God who plays a role in human existence and life, denial of fixed beliefs and laws and monotheistic dogma or rites and rituals, negation of immortality and utopianism of monotheistic religions and so on, are the common characteristics of atheists. But the question is whether atheists really are honest in their claim of independence and distance from theism in their worldview, beliefs, and actions. With a descriptive-analytical method and by presenting numerous pieces of evidence, this article has challenged the claim that atheism is a totally independent and contradictory idea and is opposed to theism and considered it false. The result of this evidence and reasons is that atheism is a crude, immature, and indefensible idea and, at best, a clumsy, unjustified, and impractical copycat of theism.
خلاصه ماشینی:
3. دست تهی خداناباوران خداناباوران این ادعای بزرگ را مطرح میكنند كه به خدا و دین و جهانبینی توحیدی باور ندارند و بنابراین چیزهایی نظیر ایمان و سرسپردگی به یك چیز یا فرد، مناسك و آداب ویژهی مطابق آن باور، ساختارهای یك دین توحیدی و كاركردهای آن را قبول ندارند و از اینرو، از همهی این باورها و مناسك و چارچوبها و ادعاهای آیندهنگرانه و جاودانهخواهانه آزاد هستند؛ اما آنچه در واقعیت دیده میشود این است كه آنان برای ادامهی مسیر، همهی داشتههای ادیان توحیدی را قرض میگیرند.
به عنوان نمونه، در عصر ناخداباوری و به اذعان خود بیخدایان، با کنار نهادن خدا از زندگی و جامعه، انسان و عقل جای خدا، سیاست جای دین، زمین جای آسمان، کار جای دعا، مصائب مادی جای دوزخ و انسانبودن جای دینداربودن را گرفته است (Feuerbuch, 1841, V.
تاریخ اندیشه و باور انسان این مطلب را به اثبات رسانده است که انسانها بدون ایمان و باور نمیتوانند زندگی کنند؛ حال اگر به خالق هستی و عالم غیب ایمان نداشته باشند، چنین نیست که از دینیبودن باز ایستند؛ آنان به جای اینکه زندگی خود را با واقعیت نهایی یا قدرت نهایی عالم هماهنگ سازند، مادهباوری را جایگزین آن میکنند و خود ماده را واقعیت نهایی عالم میشمرند.
گوستاو یونگ در نقد انکار خدا از سوی کسانی چون نیچه، بر این باور است که انسان با کنار نهادن خدای حقیقی، خدایان دیگر را جانشین او خواهد کرد.