چکیده:
هدف از انجام این پژوهش، ارائه مدلی پارادایمیک برای توسعه آموزش کارآفرینی در دانشگاههای نسل سوم بود. این پژوهش از نظر هدف، کاربردی و از لحاظ رویکرد، کیفی است که با استفاده از روش نظریه بنیانی انجام پذیرفت. جامعه مورد مطالعه شامل خبرگان در زمینه موضوع مورد مطالعه بود. نمونهها با استفاده از روشهای نمونهگیری هدفمند از نوع گلولهبرفی و نظری انتخاب شدند. مرحله جمعآوری دادهها تا دستیابی به اشباع نظری ادامه یافت که در این پژوهش با تعداد 19 نفر اشباع نظری حاصل شد. ابزار جمعآوری دادهها شامل پرسشنامه باز، مصاحبه عمیق انفرادی و یادداشتبرداری بود. اعتبار پژوهش با استفاده از تکنیکهای مثلثسازی و کنترل اعضا تأیید شد. نتایج بهدستآمده از دادههای پژوهش در فرآیند کدگذاری باز، محوری و انتخابی در قالب مفاهیم استخراج و طبقهبندی گردید. نتایج نشان داد برای توسعه آموزش کارآفرینی در دانشگاههای نسل سوم وجود مجموعهای از عوامل ضروری است که مهمترین آنها شامل شرایط علی (از قبیل رهبری کارآفرینانه، استراتژی نوآورانه، بهبود کیفیت آموزشهای کارآفرینی و توسعه سرمایههای انسانی)، شرایط زمینهای (از قبیل عوامل فرهنگ کارآفرینانه، ساختار سازمانی منعطف و توسعه شبکه روابط)، شرایط مداخلهگر (از قبیل سیاستگذاری صحیح و توسعه زیرساختها)، اقدامات (از قبیل توسعه فعالیتهای اقتصادی و کارآفرینانه، توسعه آموزش و پژوهش در حوزه کارآفرینی، توسعه ارتباطات و تعاملات، توسعه زیرساختها و منابع و فرهنگی- اجتماعی) و پیامدها (از قبیل پیامدهای روانشناختی، پیامدهای آموزشی- علمی، پیامدهای اقتصادی و پیامدهای فرهنگی- اجتماعی) بود. بر اساس نتایج پژوهش، بهروزرسانی آموزشهای کارآفرینانه از طریق توسعه روابط بین ذینفعان پیشنهاد میگردد.
The purpose of this research was to present a paradigmatic model for the development of entrepreneurship education in the third generation universities. This research is applied in terms of purpose and qualitative in terms of approach, which was conducted using the grounded theory method. The studied community included all experts in the field of the research. The samples were selected using the snowball and theoretical sampling methods. The stage of data collection continued until theoretical saturation was achieved, and theoretical saturation was achieved with the number of 19 people in this research. Data collection tools included open questionnaire, in-depth individual interview, and note taking. Validity was verified using the triangulation and member check techniques. The results obtained from the research data were extracted and classified in the form of concepts in the process of open, axial, and selective coding. The results showed that for the development of entrepreneurship education in third generation universities, the existence of a set of factors is necessary, the most important of which include causal conditions (such as entrepreneurial leadership, innovative strategy, improving the quality of entrepreneurship education, and human capital development), contextual conditions (such as factors related to entrepreneurial culture, flexible organizational structure, and development of a network relationships), intervening conditions (such as correct policy making and infrastructure development), actions (such as the development of economic and entrepreneurial activities, the development of education and research in the field of entrepreneurship, the development of communications and interactions, the development of cultural-social infrastructures and resources), and consequences (such as psychological consequences, educational-scientific consequences, economic consequences, and cultural-social consequences). Based on the results of the research, updating entrepreneurial training through the development of relationships among stakeholders is suggested.
خلاصه ماشینی:
نتـايج نشـان داد بـراي توسـعه آمـوزش کـارآفريني در دانشگاه هاي نسل سوم وجود مجموعه اي از عوامل ضروري است که مهم ترين آن ها شامل شـرايط علـي (از قبيـل رهبري کارآفرينانه ، استراتژي نوآورانه ، بهبود کيفيت آموزش هاي کارآفريني و توسعه سرمايه هاي انسـاني)، شـرايط زمينه اي (از قبيل عوامل فرهنگ کارآفرينانه ، ساختار سازماني منعطف و توسعه شبکه روابط )، شـرايط مداخلـه گـر (از قبيل سياست گـذاري صـحيح و توسـعه زيرسـاخت هـا)، اقـدامات (از قبيـل توسـعه فعاليـت هـاي اقتصـادي و کارآفرينانه ، توسعه آموزش و پژوهش در حوزه کارآفريني، توسـعه ارتباطـات و تعـاملات ، توسـعه زيرسـاخت هـا و منابع و فرهنگي- اجتماعي) و پيامدها (از قبيل پيامدهاي روان شناختي، پيامـدهاي آموزشـي- علمـي، پيامـدهاي اقتصادي و پيامدهاي فرهنگي- اجتماعي) بود.
در زمينۀ رهبري کارآفرينانه بايد چنين بيان نمـود کـه نظـام آمـوزش عـالي بايـد رهبري کل نگر و منسجم و با رويکردي کارآفرينانه را در دستور کار دانشگاه هاي نسل سوم خود قـرار دهـد تـا سبب توسعه آموزش کارآفريني در آنان گردد اين بخش از يافته ها با نتايج عابدي (١٣٩٥)، صمدي ميـارکلايي و همکاران (١٣٩٣)، جيمسون و ادونل (٢٠١٥) و اراسل و همکاران (٢٠١٣) هم سو است .