چکیده:
منظر شکل یافته از مکانهای متبرکه شهرهای زیارتی، جزو اصلی در شناسایی شاخصههای کالبدی و معنایی آنها به شمار میرود. این مناظر ضمن گسترش کلیتی یکپارچه در ابعاد زمانی و مکانی، آیینها و مراسم مذهبی وابسته به خود را در یک چهارچوب روایی متحد میسازند. بدیهی است جان متصل به این مناظر، روح انسان است؛ پس هرآن چه منجر به برهم زدگی و آشفتگی این ارتباط گردد، نه تنها اصالت این اماکن مقدس و یکپارچگی بافتهای بلافصل آن را مخدوش میسازد؛ بلکه اثرات منفی غیرقابل انکاری بر امر زیارت برجای خواهد گذاشت. از آنجاکه این فضاها همواره مرکز توجه مجاوران، زایران و حتی سیاحان بوده است، اسناد مکتوب و مصور آنها میتواند در بازنمایی وجوه عینی و ذهنی مناظر فوق الذکر مورد مداقه قرار گیرد. درهمین ارتباط پژوهش حاضر با طرح این پرسش که در طول اعصار پیشین، ساختار کالبدی و معنایی مناظر یادشده چه وجوهی را دربر میگرفته است؟ درصدد یافتن ابعاد پیدا و پنهان این گستره با هدف بازنمایی ویژگیهای اصلی منظر شهرهای زیارتی مذهب تشیع و نقش بقاع متبرکه آنها بوده است. از این حیث با تکیه بر روش تفسیری-تاریخی و تحلیل مضمون، رویکردی استنتاجی را انتخاب نموده و به بررسی متون و تصاویر 29 سفرنامه نگارش شده در فاصله زمانی قرن ششم تا چهاردهم هجری قمری، پرداخته است. یافتهها حکایت از آن دارد که اماکن مذکور به عنوان «نماد و شاخصه شهر زیارتی»، همواره «متمایز از محیط پیرامون» خود و در عین حال با «انسجامی یکپارچه» در بستر طبیعی شهر، منظری را به شکل مجموعهای واحد انتظام میداده که تمامی روابط، رویدادها، آداب و آیینهای بومی مرتبط با خود را شامل میشده است. نتیجه حاصل گویای آن است که منظر مقدس این اماکن شبکهای معنوی و زنجیرهای از ارزشها و عناصر ملموس و ناملموس بوده، که توجه بیش از پیش به حفاظت از حریم بصری آنها و بازنگری در طرحها و اقدامات جاری را ایجاب مینماید.