خلاصه ماشینی:
مرد روي تخت خواب دستهايش را از هم باز کرد و مثل گربه کش آمد .
بابا زود از پله پايين رفت توي حياط و برف روي تاکسي نارنجياش را کنار زد و ماشين را روشن کرد.
مرد درحاليکه پسر بزرگش در آغوشش بود آمد، برد بچه را گذشت داخل ماشين و همراه مامانم کمک کرد، از پلههاي پر برف پايين بيايم و سوار ماشين شوم .
صندلي ميز آشپزخانه را عقب کشيد و نشست، روي تکه کاغذ با مداد نوشت: يه دونه کرفس نيم کيلو نعنا جعفري سيب قرمز و پرتقال هر کدوم يک کيلو کيک تولد (حتما نسکافه اي باشه) شمع تولد 4 و 6 گل نرگس بلند شد دستش را به کابينتها گرفت و قدم به قدم به يخچال نزديک شد وسايل صبحانه را برداشت و روي ميز گذاشت.
مرد گلهاي نرگس را در گلدان مرتب کرد روي ميز گذاشت.