چکیده:
شکست نرسی از روم و مرگ زودهنگام جانشینش، هرمز دوم، باعث شد تا اعراب در زمان خردسالی شاپور دوم حملههای غارتگرانهای به غرب و جنوب ایران داشته باشند و حتی مهاجمان از قصری در حومۀ تیسفون یکی از شاهدختهای بلندپایۀ ساسانی را ربودند. از سوی دیگر یمن که به موازات هاماوران در شاهنامه به کار رفته است در بخش ساسانی شاهنامه به وضوح به حیره اطلاق شده است و این مطلب در پادشاهی یزدگرد یکم در شاهنامه کاملا مشهود است. در پادشاهی شاپور دوم در شاهنامه نیز یمن به حیره اشاره دارد. در حالی که مورّخان اوایل دورة اسلامی مانند طبری و بلعمی از وضع حیره پیش از عملیات انتقامی شاپور و درگیرودار آن غفلت کردهاند، در واقع گزارش شاهنامه حاوی این اطلاع مهم است که این عملیات ابتدا متوجه حیره بود و سپس برضد قبایل عربی که در حمله به ایران دست داشتند. بررسی گورنبشتۀ نماره و رویدادهای سیاسی روم مقارن با حملۀ انتقامی شاپور، درستی گزارش شاهنامه را تایید میکند.
The defeat of Narsi in the war with Rome and the early death of his successor, Hormoz the second was the reason behind the Arabs plundering invasion of western and southern part of Iran at a time when Shapour the second was only a child. The Invaders kidnapped a high stature Sassanid princess from a palace in the suburb of Ctesiphon. On one hand Yemen in parallel with Hamavaran is referred to in Shahnameh and in the Sassanid part of Shahnameh it is clearly named Hira and this matter in the reign of Yazdgerd the first is completely evident. On the other hand in the reign of Shapur the second Yemen is also referred to as Hira in Shahnameh while the early historians of the Islamic era such as Tabari and Bala’mi overlooked the circumstances in Hira before and in the midst of the revenge operations of Shapur. In fact according to Shahnameh’s account this operation was directed first towards Hira and then against the Arabs tribes who were behind the attacks. The examination of Namara epitaph and the study of the Roman political events concurrent with shapur’s revenge attack confirms the truthfulness of the Shahnameh’s account.
خلاصه ماشینی:
com مقدمه : چشم انداز تاریخی و بیان مسأله پس از پادشاهی یزدگرد یکم ، در پادشاهی شاپور دوم است که ذکر نام یمن در بخش ساسانی شاهنامه اهمیت دارد؛ نگارنده در مقالۀ اخیر خود نشان داد که یمن در اصل واژه ای عبری است به معنی جنوب و در شاهنامه در قسمت پادشاهی یزدگرد و داستان تولد تا برتخت نشینی بهرام گور، این نام جغرافیایی به وضوح و با بالاترین بسامد در شاهنامه به حیره اطلاق شده است (غفوری، ١٣٩٩: ٢٦٥-٢٩١) اما در قسمت پادشاهی شاپور دوم (ذوالاکتاف ) چنین وضوحی دیده نمیشود و تنها با تحلیل تاریخی میتوان پی برد که در این جا نیز منظور از یمن دولت حیره است ؛ یمن در این قسمت از شاهنامه نام دولتی است که در حمله به پایتخت ایران ، تیسفون ، دست داشت و هم چنین در ضمن حمله به آسورستان و غارت این استان از قصری در حومۀ پایتخت یکی از شاه دخت های بلندپایۀ ساسانی را، که خویشاوندی نزدیکی با شاپور داشت ، ربوده بود (نک .
بنداری نیز تقریباً چنین کرده و یمن را در گزارش فردوسی حذف کرده و به جای آن از عبارت «بلاد العرب » استفاده نموده است (بنداری، ١٩٣٢: ٦٤/٢)، با این حال در جایی که محاصرة ارگ یمن مطرح میشود نوشته است : «قلعۀ بالیمن » (همان جا) اما یمن در این قسمت از شاهنامه نه تنها یک اشتباه جغرافیایی نیست بل که نام سرزمین دولت متخاصمی است که در حمله به حومۀ پایتخت ایران ، تیسفون ، دست داشت و هم چنان که نگارنده در مقالۀ اخیر خود نشان داده است یمن به معنی جنوب یک واژة عبری است و یهودیان میان رودان آن را برای اشاره به دولت حیره در جنوب این منطقه به کار میبردند که این کاربرد مدتی در دیوان ساسانی اقتباس شده و از آن جا به خداینامه راه یافته بود (غفوری، .
E. )1983( “Iran and the Arabs before Islam”, Ed. Yarshater, Ehsan , The Cambridge History of Iran (Vol. III/1), Cambridge University Press.