چکیده:
ایران تجربه مستعمره شدن را نداشت، اما رویکرد ضداستعماری در میان ایرانیان رواج داشتهاست. ریشه چنین رویکردی اغلب در بستر تاریخ روابط ایران با قدرتهای اروپایی نظیر انگلیس و روسیه و دخالت این کشورها در مسائل داخلی ایران مورد مطالعه قرار گرفتهاست. فرض بر این است که ایرانیان برای ترویج افکار ضداستعماری، وقتی خود تجربه استعمار را نداشتند، از یک نمونه تاریخی سرزمین مستعمره برای ترویج دیدگاههای خود بهره بردهاند. در این میان، استعمار انگلیس در هند، سرزمین همسایه، مورد توجه ایرانیان بود. مسئله این است که آیا تجربه استعمار هند، میتوانسته به عنوان الگویی از تجربه استعمار در نظر ایرانیان باشد و یکی از عوامل شکلگیری رویکرد ضداستعماریشان شده باشد؟ این مسئله در این پژوهش با توصیف و تبیینی تاریخی و بر اساس مطالعات کتابخانهای دنبال شدهاست. ازاینرو، آراء ایرانیانی که در موضوعات مختلف به حضور انگلیس در هند واکنش نشان دادند مورد ارزیابی قرار گرفتهاست. نتیجه این مقاله نشان میدهد که تجربه استعمار هند یکی از سرچشمههای آغاز رویکرد ضداستعماری ایرانی بودهاست و ایرانیان با ترس از نابودی هویت دینی و ملی، همواره از تاریخ هند تحت تسلط انگلیس برای ترویج افکار ضداستعماری بهره میبردند.
Although Iran has never been formally colonized, the anti-colonial ideology was disseminated there. The root of Iranian anti-colonial thoughts, often, has been studied in the context of the history of the relations between Iran and European powers such as Britain and Russia. The current research suggests a new opinion and assumes that Iranian used the experience of British colonial in India to form and propagate the anti-colonial discourse. Since the second half of 19th century, a variety of texts concerning British rule in India has written in Persian. A content analysis of these works and the social conditions in which they were embedded indicate that the anti-colonial discourse in Iran was because of fear of loss of national and religious identity and so, they tried to use the British colonial adventures in India for publicizing the anti-colonial ideology.
خلاصه ماشینی:
آیا صرفا روابط سیاسی با قدرت های استعماری و یا حضور موقت نیروهای آن ها در این کشور، ریشه و علل اصلی چنین رویکردی بود؟ برای شناخت شکل گیری و گسترش رویکرد ضداستعماری در ایران ، چه به عنوان بخشی از جهان اسلام و چه از نظر ملی، میتوان از چشم اندازها و نظریه های مختلف استفاده کرد.
این نظریه بر آن است که از آغاز قرن بیستم میلادی، رویکرد ایرانیان ، از اقشار مختلف و با ایدئولوژیهای گوناگون ، نسبت به تاریخ و سیاست بر مبنای «تئوری توطئه » شکل گرفت ؛ تئوری توطئه در ایران مدرن ، به طور کلی به دو دسته تقسیم میشود: اول تئوریهایی که مبتنی بر نقشه های احتمالی قدرت های استعماری غربی هستند و دوم آن هایی که به نیروهای شیطانیای باور دارند که از دوران باستان تا به امروز علیه ایران وجود داشته اند.
مسئله این است که حضور انگلیسیها در هند که سرانجام به استعمار کامل آن سرزمین منجر شد، در نظر ایرانیان چه جایگاهی داشت ؟ به طور جزئیتر، استعمار انگلیس در هند، جایی در آغاز و قوام رویکرد ضداستعماری ایرانی داشت ؟ مقاله حاضر با طرح چنین سؤالاتی، طیف متنوعی از ادبیات و دیدگاه های ایرانیان را پس از ۱۸۵۷م /۱۲۷۴ق و زمانی که هند تحت تسلط کامل بریتانیا درآمد، مورد کاوش قرار داده است .
منابع دست اول در این تحقیق ، آن دسته از آثار ایرانیانی هستند که مستقیما به موضوع مورد نظر پرداخته اند؛ یعنی آثاری که از تجربه تاریخی استعمار انگلیس در هند برای ترویج رویکرد ضد استعماری در ایران سخن گفته اند.