چکیده:
کشتار ارمنیان فقط یک جنایت تاریخی و خاطره ای وحشت زا در سینه تاریخ محسوب نمیشود، بلکه از دیدگاه
حقوق بین الملل دارای وجاهت حقوقی است لذا در مراجع بین المللی قضایی قابل پیگیری حقوقی است . این
مسئله می تواند به لحاظ حقوقی الزامات و مسئولیت هایی برای دولت ترکیه که از امضا کنندگان «کنوانسیون
منع و مجازات کشتار دسته جمعی» است در پی داشته باشد و آن دولت را ملزم به عذرخواهی و پرداخت
غرامت به بازماندگان قربانیان و حتی دعوی ارضی کند، اما تحقق این موارد پیچیدگیهای خاص حقوقی خود
را دارد. در این مقاله می خواهیم به این سوال پاسخ دهیم که زمینه های شکل گیری نسل کشی ارامنه چه
بود و به چه شکل جلو رفت . روش تحقیق در مقاله بصورت کتابخانه ای-گردآوری اطلاعات می باشد. های
نویسنده نشان کی دهد که همسان سازی قومی، نژادی، مذهبی و داشتن تفکرات نژادپرستانه یکی از زمینه
های شکل گیری این نسل کشی هولناک بود؛ البته داشتن جایگاه ارزشمند اقتصادی و اجتماعی ارامنه و
داشتن مناسب دولتی در عثمانی و ترکیه امروزی از دیگر مواردی بود که بر این فاجعه دامن میزد. این نسل
کشی که توسط حاکمان ترک شکل گرفت از نیرو ها و عوامل انسانی همچون کردها بهره می برد.بزرگترین
رویداد مصیبت بار در تاریخ ارمنیان با آغاز جنگ جهانی اول روی داد که موجب تبعید ،شکنجه و قتل عام و
آواره شدن جمعیت کثیری از مردم ارمنستان غربی شد.
خلاصه ماشینی:
»(پاور،١٣٨٥) طبق نتايج به دست آمده از اين پژوهش نسل کشي ارمنيها که گاهي با نام هاي ديگري چون هولوکاست ارامنه (پاکسازي نژادي)، کشتار ارامنه و نيز توسط خود ارمني ها با عنوان جنايت بزرگ شناخته ميشود، به نابودي عمدي و از پيش برنامه ريزي شده نسل کشي جمعيت ارمني ساکن سرزمين هاي تحت کنترل امپراطوري عثماني در دوران جنگ جهاني اول (١٩١٥ تا ١٩١٧ ميلادي) توسط دولتمردان عثماني و رهبران قيام ترکان جوان گفته ميشود.
با تحريک احساسات مذهبي مردمان کرد و چرکس ، که در آن زمان جزو سپاهيان عثماني محسوب ميشدند، عليه ارمنيها و تشويق آن ها به حمله به روستاهاي ارمنينشين وغارت و چپاول سکنه ارمني، قتل يا وادار کردن آن ها به کوچ اجباري (بگيجانيان ،١٣٩٨) (برار،١٨٩٦) البته بسياري از کردها نيز که مخالف نسل کشي بودند از شرکت در کشتار و غارت سرباز زدند و در عوض با پنهان کردن يا با گرفتن حضانت کودکان ارمني به آن ها کمک کردند.
به همين جهت ، راجع به حقوق داخلي – قومي ساکنان غير ترک به هيچ وجه حاضر به گفتگو نبودند و به عکس ، با خشونتي که يادآور اعمال سلطان عبدالحميد بود شروع به سرکوب اعتراضات مردمي نمودند(روهرباخ ،١٩٠٣) دولت هاي اروپايي، از جمله روسيه و انگلستان ، گرچه هشدارهايي در رابطه با ارمنيها به دولت جديد ميدادند ليکن منافع خود آنها به خصوص انگلستان ، در امپراتوري عثماني و نيز رقابت هاي فيمابين خودشان مانع از اقدام جدي براي اجبار ترکها به پايان دادن به ستم ها عليه سکنه ارمني ميشد.