چکیده:
نهضت مشروطه جایگاه ویژهای درتاریخ سیاسی معاصر ایران دارد. در روند تحولات نهضت مشروطه شکلگیری ائتلاف گستردهای از کنشگران قابل مشاهده است. روحانیون، بازاریان، روشنفکران و حتی اقلیتهای مذهبی و قومی در شکل گیری این انقلاب دخیل بودهاند. با اینحال نتیجه نهایی این انقلاب چیزی متفاوت از هدف گروهها و احزاب و سازمانها بوده است. بنابراین سئوالی که در اینجا پیش میآید این است که با رویکرد جامعه شناختی جایگاه کارگزاران مشروطه در شکست این جنبش را چگونه میتوان تحلیل و بررسی کرد؟ فرضیه تحقیق این است که تضادهای داخلی و تناقضهای آشکار در کنش ورزی گروههای دخیل در این انقلاب عامل اصلی شکست این جنبش محسوب میشود. نتایج تحقیق نشان میدهد که عدم تعریف درست از مشروطه، دگردیسی مشروطه خواهی به شکل گیری دولت نوساز در قالب فرد قدرتمند(در اینجا رضاشاه)، تناقضها و دودستگیهای در کارگزاران مشروطه، دخالت قدرتهای خارجی و تحت کنترل قرار دادن روند تحولات مشروطه باعث عدم موفقیت این نهضت شده و نتیجه نهایی آن تولد یک دیکتاتوری جدید از دل آن بود. روش تحقیق در پژوهش کنونی، کیفی است و تجزیه و تحلیل دادهها به صورت توصیفی –تحلیلی در قالب الگوی جامعه شناسی تاریخیِ تفسیری صورت گرفته است.
parties and organizations. So, the question that arises here is how to analyze and examine the position of constitutional agents in the failure of this movement with a sociological approach? The hypothesis of the research is that the internal contradictions and obvious contradictions in the actions of the groups involved in this revolution are considered the main reason for the failure of this movement. The results of the research show that the lack of a correct definition of the constitution, the transformation of constitutionalism into the formation of a new state in the form of a powerful person (here Reza Shah), the contradictions and divisions of the institution of the clergy, as well as the challenge of the clergy with the complete introduction of concepts and values Western influence - which was in conflict with Islamic values - to the Iranian society, the intervention of foreign powers and the control of the process of constitutional changes caused the failure of the constitution, and the final result was the birth of a new dictatorship from its heart. The research method in this article is descriptive-analytical, and the data was collected in a library and survey method.
خلاصه ماشینی:
نتایج تحقیق نشان میدهد که عدم تعریـف درسـت از مشروطه ، دگردیسی مشروطه خواهی به شکل گیری دولت نوسـاز در قالـب فـرد قدرتمنـد(در اینجـا رضاشـاه )، تناقض ها و دودستگیهای در کارگزاران مشروطه ، دخالت قدرت های خارجی و تحـت کنتـرل قـرار دادن رونـد تحولات مشروطه باعث عدم موفقیت این نهضت شده و نتیجه نهایی آن تولـد یـک دیکتـاتوری جدیـد از دل آن بود.
این گفتمان اگرچـه در ابتـدا بـا شـعار اسـلامی کـردن قوانین و نظام سیاسی و تاکید بر نظم و امنیت و پذیرش برخی شـعارهای قـانون اساسـی از جملـه لزوم تحدید حکومت و جلوگیری از ظلم و ستم موفق کسب همبسـتگی از طـرف مـردم شـد امـا بسیاری از مردم را که از تندرویها و کج رویهای مشروطه خواهان و هرج و مرج ناشـی از آن بـه ستوه آمده بودند، به سوی خود جلب کرد اما ناتوانی آنها در ارائه نظریه بدیل و حمایت آنها از شـاه و دیکتاتورهای بدنام باعث شد که مـردم گفتمـان مشـروعه خـواهی را کنـار بگذارنـد(محمودی و همکاران ، ١٤٠١: ٢٣٤).
علاوه بر این برای تحلیل نقش روشنفکران در مشروطه باید به نقش انجمـن هـا و گروههـای روشنفکری همچون مرکز غیبی در تبریز، حزب اجتماعیون ـ عامیون در باکو، مجمع آدمیت تهـران به رهبری میرزا عباس قلیخان قزوینی، اشـاره کـرد و همچنـین از نقـش کمیتـه انقلـابی بـا مشـی رادیکالی به رهبری ملک المتکلمین و مرکب از ٥٧ روشنفکر رادیکال که دو عضو مهـم آنهـا میـرزا محمدعلی خان تربیت و سید حسن تقیزاده (از فعالان مهم انقلاب مشروطه ) بودند، دراین تحولـات 229 غافل نبود(آبراهامیان ، ١٣٩١: ٩٧) این روشنفکران را میتوان بزرگ ترین و مهم ترین نظریه پردازان سیاسی ـ اجتماعی معتقد بـه نظریه حکومت مشروطه در میان روشنفکران عصر قاجاریه و مشروطیت به شمار آورد.