چکیده:
فلسفه سیاسی از سویی یک دیسیپلین علمی در عرصه آموزش و پژوهش است و از طرف دیگر، یک گفتمان و ادبیات در جهان و ایران معاصر به شمار میآید که حوزه گستردهای از موضوعات و مسائل را پوشش میدهد. بدون تردید، نظام سیاسی جمهوری اسلامی ایران بهمثابه یک نظام سیاسی، بر مجموعهای از مباحث نظری، که از یکسو ریشه در سنّت فلسفه سیاسی اسلامی داشته و از طرف دیگر، ناظر به مباحث حدود یکصد ساله اخیر است، مبتنی میباشد. فلسفه سیاسی اسلامی در این مباحث نظری، بر اساس مبانی نظری و بنیادهای فلسفی خود به پرسشهای زمانه و اقتضائات موجود، پاسخهایی داده و یا میتواند پاسخهایی بدهد. از اینرو، سؤال اصلی این تحقیق صرفا پرداختن به مبانی و بنیادهای فلسفه سیاسی در نظام جمهوری اسلامی ایران، است. نتایج نشان داد که در فلسفه سیاسی اسلامی، ظرفیتها و امکانات مختلفی برای اداره حکومت وجود دارد که به طور خاص مربوط به تمایزی است که میان فلسفه سیاسی اسلامی با غربی وجود دارد.
Political philosophy, on the one hand, is a scientific discipline in the field of education and research, and on the other hand, is a discourse and literature in the contemporary world and Iran that covers a wide range of topics and issues.Undoubtedly, the political system of the Islamic Republic of Iran as a political system is based on a set of theoretical issues, which on the one hand are rooted in the tradition of Islamic political philosophy and on the other hand, refer to the issues of the last hundred years. Islamic political philosophy in these theoretical discussions, based on its theoretical foundations and philosophical foundations, has given answers to the questions of the time and the existing requirements or can give answers; Therefore, the main question of this research is to address the foundations of political philosophy in the system of the Islamic Republic of Iran.One of the research findings, is that the study of other Foundations of political philosophy shows that in Islamic political philosophy, there are different capacities and possibilities for governing the government, especially in the distinction between Islamic political philosophy and the West’.
خلاصه ماشینی:
درآمدي بر بنيادهاي فلسفه سياسي 1 در نظام جمهوري اسلامي ايران سيدجواد ميرخليلي استاديار، گروه معارف و علوم انساني، دانشگاه صنعتي اميرکبير (پليتکنيک )، تهران ، ايران .
اين مباني نظري را ميتوان در هستيشناسي، معرفت شناسي و انسان شناسي و مباحثي از اين قبيل در فلسفه سياسي فيلسوفان بررسي کرد، چنان که حميد عنايت در کتاب بنياد فلسفه سياسي در غرب (۱۳۹۱) اين روش را به کار گرفته و در بخشي از آن با بررسي بنيادهاي نظري فيلسوفان سياسي غرب ، براي نمونه ، نگاه افلاطون به انسان و جايگاه او در هستي و ساير مسائل مشابه را مورد بحث و بررسي قرار داده است .
در فلسفه سياسي اسلام در عين اينکه جامعه سياسي داراي شخصيت ، حيات ، اجل ، مرگ ، وجدان ، طاعت ، عصيان و احکام و قوانين کلي حاکم بر آن ميباشد، آزادي و اختيار فرد و مسئوليت وي نيز مورد تأکيد قرار گرفته و امکان سرپيچي او از شرايط سياسي حاکم بر جامعه به عنوان عاملي در تعيين سرنوشت فردي و جمعي، شناخته شده و اين هر دو به فطرت انسان نسبت داده شده است (عميد زنجاني، ۱۳۷۴: ص ۱۵۱-۱۵۳).
در بحث از بنيادهاي فلسفه سياسي نظام جمهوري اسلامي ايران در بحث نظام سازي بايد به اين تفاوت ها توجه شود که متکفل پژوهش هاي ديگري است .