چکیده:
هدف پژوهش حاضر بررسی تطبیقی فلسفه دانش ارتباطات اسلامی و علوم اثباتی غربی است. روش پژوهش توصیفی-تحلیلی بوده و نتایج نشان داد که در دیدگاه اسلام، در درستی علم و گزارههای علمی، صرف انطباق علم با واقعیت کفایت نمیکند؛ بلکه علاوه بر آن، برخورداری علم از حقیقت نیز اهمیت دارد. انطباق علم با واقعیت به مدد تجربه تعیین میشود، ولی این کار به تنهایی کافی نیست. در علم دینی، مسئلهشناسی در عرصه ارتباطات به تبعیت از ارزشهای دینی و نیز پیشفرضهای مقبول در انسانشناسی و معرفتشناسی دنبال میشود. به این معنا که مسئلهشناسی بر اساس ارزشها و هنجارهای دینی صورت میگیرد یا به عنوان پرسشهای علمی مطرح میشود. علم جدید در اندیشه پارادایمی ارتباطی غرب برخلاف علم دینی، مراتب والاتر هستی را نادیده گرفته و با آنها قطع رابطه کرده است؛ در نتیجه حتی اگر یافتههایش در محدوده جهان مادی قابل اعتماد باشد، مدلولهای دیگر آن، که به عوالم برتر از ماده اشاره دارد، خدشهدار خواهد بود. تعریف انسان در علم دینی با تعریفهای پارادایم در علوم ارتباطات از انسان، تفاوت دارد. در نگاه دینی، همانگونه که انسان موجودی دارای ساحتهای مختلف وجودی است، کنشهای او نیز باید بر اساس همین ابعاد وجودی بررسی و تبیین شوند. مهمترین تمایز علم دینی از دیگر پارادایمها به ویژه پارادایمهای غیردینی، در نوع نگاه انسانشناختی اسلامی است.
The purpose of the present study is the comparative review of Islamic relations and western positive sciences. The method of study is descriptive-analytic and the results showed that in the view of Islam, the mere consistency between science and reality does not suffice for the accuracy of science and scientific propositions, but rather, it is also important that science be the truth. Consistency between science and reality is determined with the assistance of experience, but it is not enough by itself. In religious science, problem analysis in the realm of relations is followed conforming to religious values as well as accepted assumptions in anthropology and epistemology. It means that problem analysis is conducted based on religious values and norms or raised as scientific questions. New science in western relational paradigmatic ideology has ignored transcendental stages of existence and has become dissociated from them. As a result, even if its results are trustworthy within the material world, its other purports conveying worlds higher than materiality will be defected. The definition of human in religious science is different from that of paradigms in relational science. In the religious viewpoint, since humans have different existential aspects, their acts should be reviewed and determined based on them. The most important difference between religious science and other paradigms, especially non-religious ones, lies in the anthropological outlook of Islam.
خلاصه ماشینی:
(راجرز، ۱۳۸۷: ص ۸۷) در آن زمان و با سيطره اثبات گرايي ، نقدهايي به مک لوهان وارد شد، مبني بر اينکه نظريه هاي او مبناي علمي ندارند و سنجش ناپذيرند (سورين و تانکارد، ۱۳۸۴: ص ۹۴)؛ اما اکنون با افول پوزيتيويسم در محافل مختلف علوم انساني، بار ديگر گرايش به مک لوهان ، حياتي دوباره يافته است .
در مقابل ، علم ديني در عرصه ارتباطات بر ديدگاه هاي اسلامي در باب هستيشناسي، انسان شناسي، تعريف خاص از علم ، روش دستيابي به معرفت علمي و تکنيک هاي ويژه رايج در آن ، مبتني است و همه چيز ذيل امور قدسي تعريف ميشوند.
٦. ساحت علم در پارادايم اسلامي و غرب يکي از شيوه هاي پرداختن به ديدگاه اسلام در مورد علوم اجتماعي و علم ارتباطات ، بررسي آن از پنجره علم ديني است .
همه حوزه هاي علمي در علوم انساني ، مبتني بر معرفت شناسي ، هستي شناسي و ارزش شناسي مشخصي است که در اين مباني بنيادي ، تفاوت هاي جدّ ي ميان فلسفه غرب با جهان بيني اسلامي وجود دارد.
در پارادايم متعارف علوم اجتماعي و علم ارتباطات ، صحت و خطاي يافته هاي علمي، بر اساس انطباق داشتن يا نداشتن فرضيه و نظريه علمي با واقعيت و از طريق آزمون تجربي سنجيده ميشود.
در پارادايم متعارف علوم اجتماعي و علم ارتباطات ، صحت و خطاي يافته هاي علمي، بر اساس انطباق داشتن يا نداشتن فرضيه و نظريه علمي با واقعيت و از طريق آزمون تجربي سنجيده ميشود.