چکیده:
مقاله حاضر به این مسئله میپردازد که رویکرد حاکم بر تنظیم فعالیتها در موزه فرش ایران، سنتی است و ذیل رویکردهای انتقالی ارتباطات قرار میگیرد. تمرکز بر حفظ میراث پیشینیان و انتقال آنها به نسل جدید موجب انزوای موزه از جامعه و نادیده گرفتن کارکرد اجتماعی آن شده و آن را از نقشی که می تواند در شرایط اجتماعی معاصر ایفا کند، منفک میسازد. این مقاله با تمرکز بر این مفهوم که فرش علاوه بر میراث و هنر، وجهه دانش علمی نیز دارد به نقشی که موزه فرش میتواند در اتمسفر فرهنگ علمی کشور داشته باشد، میپردازد. از این رو، پس از مروری مختصر بر سابقه فرش در ایران، جایگاه فرش در فرهنگ علمی و فناورانه توضیح داده میشود. از نظر مفهومی، مقاله حاضر با ترکیب مفاهیم ارتباطات عمومی علم، مفهوم عاملیت مدنی موزهها را پیشنهاد کرده و با روش مشاهده مشارکتی پیشنهادی ماک و همکارانش نشان میدهد که موزه فرش از عاملیت، اجتماعی و فرهنگی مشخصی برخوردار نیست.
This paper argues that the prevalent approach to regulating activities in Iranian Carpet Museum is traditional and falls under the transitional approaches in communications. Focusing on preserving the heritage of the predecessors isolates the museum from the society, neglects its function, and separates it from the role that it can play in contemporary social conditions. This article argues that Iranian carpets are rich sources in terms of artistic and heritage aspects, and also in terms of scientific knowledge. It is in this context that the present paper focuses on the role that the carpet museum can play in the atmosphere of Iran's scientific culture. Therefore, after a brief overview of the history of carpets in Iran, the place of carpets in scientific and technological culture is explained. Conceptually, this paper proposes the concept of urban agency of museums by combining the concepts of public communication of science. By applying the method of participatory observation proposed by Mack et al., this paper shows that the carpet museum does not have a certain social and cultural agency.
خلاصه ماشینی:
از نظر مفهومی، مقالۀ حاضر با ترکیب مفاهیم ارتباطات عمومی علم، مفهوم عاملیت مدنی موزهها را پیشنهاد میکند و با روش مشاهدۀ مشارکتی پیشنهادی ماک و همکارانش نشان میدهد که موزه فرش عاملیت اجتماعی و فرهنگی مشخصی ندارد.
با توجه به این که امروزه چنین رویکردی به چالش کشیده شده، لازم است به این موضوع پرداخته شود که موزه فرش چگونه میتواند نقش کارآمدتری در فرهنگ جامعۀ معاصر ایران ایفا کند.
با توجه به این که فرش، سازه یا محصولی علمی ـ فناورانه است که سابقۀ کهنی در ایران دارد، مطالعه و بازنمایی دانش علمی و سنتی مربوط به آن نه تنها جنبۀ فرهنگی فرش را برجستهتر میسازد بلکه میتواند به تدقیق جایگاه ایران و ایرانیان در توسعۀ علم و فناوری بهعنوان دستاورد فرهنگی کمک کند.
از طرف دیگر، طراحی و بازنمایی موضوعات چالشبرانگیز دربارۀ فرش وجهۀ سیاسی و اقتصادی آن را برای عموم آشکار میسازد و علاوه بر افزایش سواد علمی مردم، موجب شکلگیری بحث و گفتوگوی انتقادی میشود که در ذات خود موجب کمک به فهم بهتر و درک مشکل توسط افکار عمومی است.
در این پژوهش قصد دارم نوع فعالیت موزه فرش جمهوری اسلامی ایران و نحوۀ تعامل آن با مخاطبان را مطالعه کنم و به سه پرسش زیر پاسخ دهم: بر اساس رفتار موزهداران و بازدیدکنندگان موزه، آیا میتوان بلاغت خاصی را در موزه شناسایی کرد؟ ماهیت روشهای ارتباطی مورد استفاده موزه فرش برای ارتباط با مردم چیست؟ کدام کارکرد افزایش سواد علمی، درک عمومی از علم و مشاهدۀ مشارکتی در موزه فرش مشاهده میشود؟ «مشاهدۀ مشارکتی یک روش کیفی است که ریشه در سنت قومنگاری دارد [...