چکیده:
تجربه دموکراسی در کشورهای اسلامی که نیم نگاهی به تحولات کشورهای بیشروتر از
جعله ایران دارد: همواره در یطن خود پاسغ اب این پرسش, را طلب کنرده که سا اسن هه
سنت نهادینه شده مذهبی و تاریخی چگونه باید «موکراسی را حاکم و تحکیم کرد. در این
شرایط است که پاسخگویی به این نیاز دموکراسی نوپای اسلامی یک ضرورت و هر نگاهی
به آن یک پارادایم تلقی, خواهد شد. یکی از پرسشهای اضلی مردمسالاری دینی اسن است
که در تلقیات مختلفی که از اسلام و دموکراسی در کشورهای اسلامی از جمله در اسران
وجود دارد مهمترین شاخصههای دموکراسی چه سرنوشتی خواهد داشت و رویکرد هر یک
از جریانهای اسلام گرا اعم از سنت گرا یا مدرن به این شاخصهها چه خواهد بود. از آنجا که
دموکراسی, در عفهوم تاریخی, خوه چند رکن اساسی دارد در این ,مقاله برآنیم تا یکی,از این
مبانی یعنی مفهوم «حاکمیت مردم» را مورد توجه بیشتر قرار داده و ربط آن با دموکراسی
را مورد بررسی قرار دهیم و نگرش اسلام گرایان سنتی و مدرن به آن را بازخوانی کنیم.
فرض بنیادین مقاله این است: که میان دو توغ تگرش اسنت گرا و متصدد قاصله عمیقی در
نگرش به موضوع مردمسالاری است که منجر به دو نوع پاسخ متفاوت تاریخی به مقولات
بنیادین مردمسالاری شده که در این مقاله تنها به یک موضوع از این مجموعه موضوعات
این بختی جا کیت ترجه نمیشوو. خستا این مقاله آن است که باه اسن چرسش بادین
پاسخ دهد که تلقیات سنتی و متجدد از اسلام به موضوع حاکمیت چگونه نگریستهاند و
نگاهشان به این مقوله چیست؟