چکیده:
مهمترین نکتهای که علوم انسانی را به مرکز مباحثات دانشگاهی کشاند، پیشرفتهای مادی در مغربزمین بود. ظهور و رشد علوم انسانی در ایران نیز مرهون آمدوشدهای محصلان ایرانی به فرنگ و نیز انگیزه غربیان برای همراه کردن مشرقزمین با خود در جهت گسترش فرهنگ غرب و ایجاد بازارهای اقتصادی جدید بود. در سالهای اخیر نیز که مقام معظم رهبری به صورت جدی بحث تحول در علوم انسانی را مطرح و مطالبه میکنند، سخنشان در بستر نگاه به پیشرفت تبیینپذیر است. در همان فضایی که الگوی پیشرفت و سبک زندگی اسلامی مطرح میشود، تحول در علوم انسانی نیز به طور جدی مورد توجه ایشان قرار میگیرد. در نتیجه در نسبت علوم انسانی با پیشرفت و سازوکارهای آن بهتر میتوان جایگاه این بحث را تبیین کرد. رشد و گسترش علوم انسانی اسلامی در گرو روششناسیهای دقیق و ارائه راهکارهای علمی متناسب در عرصههایی است که نماد فرهنگ و تمدن اسلامی به شمار میروند. عرصههایی از قبیل الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت و سبک زندگی اسلامی به دلیل شمول و کلیتشان همه عرصههای علوم انسانی را دربرمیگیرند و اهتمام به روششناسی و نظریهپردازی در این دو عرصه» نقطه ثقل تحول در علوم انسانی به شمار میرود. علوم انسانی همچنانکه پیشران توسعه در مغربزمین به شمار میروند، عنصری تعیینکننده در تحقق الگوی اسلامی پیشرفت و نیز سبک زندگی اسلامی در جهان اسلام هستند. تغییر مسیر علوم انسانی از رویکردهای غربی به سمتوسوی مسائل اسلامی و حتی بومی، استلزاماتی دارد که در این مقاله مورد توجه قرار میگیرد. بدینترتیب با بهرهگیری از ظرفیت روش «پیاز پژوهش، ساندرزء در پاسخ به این پرسش که از نگاه اسلامی، نظریهپردازی در عرصههای جدید دارای چه استلزاماتی است، دیدگاه نظری و روششناسانه برخی منفکران اسلامی معاصر (شهید صدرء محمدتقی جعفری، جوادی آملی، اعرافی، رشاد، عابدی و پارسانیا) در جهت دستیابی به الگوی روششناسانه مناسب در تحول علوم انسانی بررسی شد و این نتیجه به دست آمد که ورود به هر گونه مبحث کاربردی از دیدگاه اسلامی، نیازمند توجه توآمان به فلسفه، اخلاق و فقه به صورت منظومهای است.