چکیده:
کودکان دیرآموز گروهی از کودکان هستند که بهره هوشی معادل 70 تا 85 دارند و حدود 13/6 درصد کل جمعیت را تشکیل میدهند. هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیرات دیرآموزی کودکان بر عملکرد تحصیلی و اجتماعی آنان در مقاطع ابتدایی در استان کردستان میباشد. نمونه آماری این پژوهش شامل دانشآموزان دیرآموز منطقه 2 کردستان میباشد که نتایج به دست آمده به کل استان تعمیم داده شده است. روش پژوهش حاضر از نوع توصیفی تحلیلی، پژوهشی میباشد که برای جمع آوری - اطلاعات از روش مروری بهره گرفته شده است . نتایج پژوهش حاضر نشان میدهد که برای بهبود آموزش و عملکرد این دانشآموزان معلمان باید مهارت شناخت صحیح ویژگیهای دانشآموزان دیر آموز و چگونگی مداخله موثر در فرآیند آموزش و یادگیری آنها را کسب کنند. همچنین برنامه های تدوین شده برای آموزش و توانبخشی این کودکان باید متناسب با نیازهای همه جانبه آنها باشد ودر این راه باید حداکثر مشارکت دانش آموزان و خانوادههای آنها را فراهم کرد. آموزش فردی، کارتیمی و افزایش مهارتهای اجتماعی در این کودکان میبایست مورد تاکید قرار گرفته و ارزیابی مستمر و پویا از عملکرد دانش آموزان و برنامه های اجرا شده، صورت گیرد.