چکیده:
ادبیات و حقوق پیوندی ناگسستنی دارند، و به نوعی می توان رابطه این دو را عموم و خصوص من وجه منطقی دانست. بدینسان که هردو حکایت از حوادث و رفتار انسانی دارند. یکی آن را به شیوه هنرمندانه آراسته و بیان میکند، دیگری آن را به سامان مینماید. ادبیات، بیانگر شیوه زندگی و باور مردمان عصر نویسنده است و قانون، نشان از هنجارهای جامعه دارد و قانون متعالی، قانونی ااست که با عرف جامعه همسو باشد. در غیر این صورت قانونی متروک بوده و موجب قانونگریزی است. از این رو است که توجه به ضرورت بومیسازی علوم انسانی، بررسی و به کاربردن آیین پیشینیان در جامعه امروزی بایسته مینماید. بررسی پدیدههای حقوقی در زمینه حقوق کیفری، حقوق خصوصی و حقوق عمومی، در ادبیات به عنوان نمادی از عرف جامعه، مسبوق به سابقه است. نوشتار پیشرو، به شیوه توصیفی تحلیلی و با روش کتابخانهای خیانت در امانت را در متون کهن داستانی، کلیله و دمنه، مرزباننامه، قابوسنامه و گلستان به عنوان آثار فاخر ایرانی بررسی نموده است. سرانجام، بهرهمندی از دریافتهای آثار ادبی در شیوههای جرمانگاری و مجازات این جرم، پیشنهاد میشود.