چکیده:
تعامل روحانیت و قدرت و میزان مشارکت آنان در ارکان مختلف حکومت از جمله مسائلی است که به لحاظ فقهی و تاریخی پرسشهای زیادی برانگیخته است اینکه آیا روحانیت مجاز است در قدرت حضور یابد یا متولی امر سیاسی شود،بر فرض جواز، چه محدودیت هایی فراروی اوقرار دارد، پرسش های مهمی هستند که تاکنون نظرگاه های مختلفی درباره آنها مطرح شدهاند برخی تصور میکنند حضور فقیه جامعه شرایط در راس حکومت دینی دلیلی بر حضور دیگر روحانیون در قدرت است؛ این در حالی است که در نظریه ولایت فقیه در این باره نیامده و امام خمینی)ره( نیز در نظریه اش تکلیف سایر روحانیون را در ارکان حکومت روشن نساخته است. تکلیفی که به تدریج با تاسیس دولت دینی در ایران روشن شد و امام برای ورود آنان در حکومت مرزها و محدودیتهایی قائل گردید. این مقاله می کوشد به تحلیل اصلی اولیه نزد امام و شرایط عدول از آن در باب ورود روحانیون به قدرت به مثابه یک الگوی تجربی و تاریخی بپردازد و همچنین تلاش شده تا روشن شود که آیا دخالت در سیاست و جامعه از روحانیت مورد انتظار است یا روحانیت باید به امور فردی و روابط بین انسان و خالق بپردازد؟ حضرت امام خمینی)ره(به پیوند عمیق سیاست و دیانت معتقد بودند و با اندیشه جدایی دین از سیاست به شدت مخالفت می کردند. این موضوع با استفاده از دیدگاه ها و اندیشه های ایشان مورد بررسی و بحث قرار گرفته است.