چکیده:
در سالهای اخیراستراتژی خروج تدریجی ایالاتمتحده از یکسو و کاهش وابستگی آن به واردات نفت خاورمیانه از یکسو و افزایش نگرانیهای عربستان سعودی در مورد تعهدات امنیتی ایالات متحده در قبال پادشاهی سعودی بیش از هر دورهای، این کشور را به شکلدهی به روابط گستردهتر و عمیقتر با چین به عنوان یک قدرت درحال رشد جهانی، برای پر کردن این خلاء سوق داده است به گونهای که گسترش روابط با چین در قالب نگاه به شرق عربستان سعودی در دوره بن سلمان بیش از هردوره دیگری شتاب گرفته است به گونهای که توسعه روابط خارجی درنقطه ثقّل سیاست خارجی این دو دولت قرار گرفته است. از این رو، فرضیه پژوهش براین نکته تاکید دارد به موازات کاهش وابستگی امریکا انرژی خاورمیانه و به ویژه نفت عربستان، این کشور به عنوان بزرگترین تولیدکننده نفت منطقه به دنبال تامین نیاز انرژی بزرگترین واردکننده انرژی جهان، چین، اقدامات زیادی را برای نزدیکی به این قدرت نوظهور جهانی بویژه در دوره بن سلمان انجام داد. چین نیز با توجه به نیاز به تامین انرژی و امنیت بازارداخلی خود از یکسو و گسترش مراودات اقتصادی، بازرگانی و صادرات کالا و خدمات به کشورهای منطقه، در قالب سیاست موازنه نرم خود با امریکا، رویکرد تعامل با این قدرت جهانی را درخصوص عربستان دنبال میکند و با تداوم و گسترش روابط اقتصادی با این کشور و ایجاد حس وابستگی در عربستان برای گسترش روابط با چین، تلاش دارد جایگاه خود را در منطقه به عنوان یک بازیگر ضروری تثبت کند. در این مقاله باروش توصیفی-تحلیلی تلاش میشود با تکیه بر دادههای مبتنی بر اسناد به واکاوی بیشتر ابعاد مورد پژوهش پرداخته شود.