خلاصه ماشینی:
افسانه پسر صياد روايت زيبا و ظريف ديگري هم دارد به اين ترتيب که «اهمن » از اول زمستان مأمور يخبندان و سرما ميشود و در مدت چهل روز، همه وظايفش را انجام ميدهد.
پخت و پزش که تمام شد هيزم زير «طيان »٣ را بيرون ميکشد و با خشم و غضب به دوردست ها پرت ميکند؛ همان طور که پيش از اين گفته شد، اين نيمسوز به هر طرف که بيفتد، تعبيري دارد؛ سرانجام «کيوانو» بعد از گريه و زاري بسيار، آرام ميگيرد و عزا را فراموش ميکند، از طرف ديگر هم وقتي ميشنود که عمو نوروز ميخواهد بيايد؛ بلند ميشود و خودي ميآرايد و بزک ميکند و خوشحال و اميدوار به انتظار وصال او مينشيند.
توضيح آنکه اين بخش کاملا مشابه و تقليدي از مراسم شب اول بهار کردي در کرمانشاه است که در آن ، زني ـ که ديده نميشود ـ و مادر بهار نام دارد به خانه ها سر ميزند و اگر اجاقي را سرد و سهم غذايي براي خود نبيند در اجاق خاموش ادرار ميکند و تا سال بعد برکت از آن خانه برميگردد.
در اين منطقه چون هوا سرد و محل ، سردسير است در عمل تا بعد از نوروز هم سرما باقي ميماند و بنا بر همين اصل مردم ميگويند: «صد و بيست ، حسابي نيست .
در قريه شيرخان دينور صحنه هم مردم سختي زمستان را چهل و پنج روز اول ميدانند و به همين دليل در شب چهل و پنجم ميگويند که زمين نفس ميزند و گرم ميشود و سرما کم کم از بين ميرود.