چکیده:
جایگاه یا پست سازمانی در ساختار هرسازمان، نشانگر قدرت قانونی صاحب آن پست است. هر چه در سلسله مراتب سازمانی به سمت بالا و مرکز حرکت کنیم، قدرت مقام و فاصله قدرت با سطوح پایین و محلی بیشتر میشود. بنابراین هرگونه تغییر در ساختار، منجر به تغییر در روابط قدرت میان کنشگران میشود. تغییر ساختاری یعنی تخصیص مجدد اختیارات قانونی، تجدید ساختار که در سطح وسیع رخ میدهد و موجب افزایش یا کاهش شدید قدرت میشود. پیشرفت جامعه و به تبع آن افزایش سطح آگاهی و توانایی مردم در درک نیازها و راههای برآوردن آنها، ضرورت مداخله و مشارکت در اداره امور را افزایش داده است. از این رو برای نیل به توسعه، تنوع در ساختار حکومتی، تمرکززدایی و واگذاری اختیارات به سطوح پایین تر مطرح شده که به عنوان محملی برای پژوهشگران توسعه مورد توجه قرار گرفته است و موجب شده که ایده تمرکززدایی در کانون مطالعات مفهومی و عملی توسعه قرارگیرد (1986,conyers)