چکیده:
جان لاک فیلسوف سیاسی انگلیسی در کتاب دو رساله درباره حکومت روشنتر از فیلسوفان پیش از خود به ترسیم
رابطه مردم با حکومت می پردازد. لاک با ترسیم رابطه ای تعادلی میان اجتماع سیاسی و حکومت بر خلاف اسلاف
خویش که برای بسط قدرت دولت دست مردم را در ارزیابی حکومت بسته نگاه می داشتند برای ساکنان کشور (قراردادکنندگان) حقوقی در عدم تبعیت از دولت متخطی قائل می گردد که تحت عنوان حنی شورش مطرح
گردیده است. مفهوم حق شورش در آندیشه لاک در قالب مساله قرارداد اجتماعی راه را برای پایه گذاری تفسیر
لیبرالیستی از رابطه فرد و دولت باز می نماید که پس از لاک از جریان های غالب در اندیشه سیاسی غرب محسوب
می گردد. در این نوشته برای روشن شدن دایره و حوزه بحث ناچار از ارائه سیری از آندیشه های بهم پیوسته و
متکامل در فلسفه غرب از عصر افلاطون تا لاک می باشیم زیرا به اعتقاد نگارنده بدون رجوع به اندیشه های
فلیسوفان گذشته تصویر درستی از مفهوم حق شورش در اندیشه لاک به دست نخواهیم آورد.بدین منظور برای
رسیدن به شناخت از موضوع آن را در سه پارادایم که شامل عصر کلاسیک یونان» عصر قرون وسطا و عصر جدید
می باشد دنبال خواهیم نمود و از خلال بررسی آندیشه مهم ترین فیلسوفان هر عصر در باب مفهوم حق شورش
درپی ترسیم چگونگی رابطه اجتماع سیاسی و دولت در هر عصر می باشیم. برای دستیابی به این شناخت روش و
ملاکی نیاز خواهد بود که در این نوشته بر اساس پنج معیار حداقلی اما مورد توافق لیبرالیسم کلاسیک به ارزیابی
اندیشه ها خواهم پرداخت تا از خلال این تطابق و بررسی به فهم روشنی از اندیشه سیاسی لاک رسیده و ازین
طریق ادهای این نوشته که پایه گذاری لیبرالیسم سیاسی جان لاک توسط مفهوم حق شورش می باشد را اثبات و
ارزیابی نماییم.