چکیده:
اصل سوم از اصول اعتقادی اسلام «نبوّت» است، پس از بحث توحید و عدل. فطرتا انسان متوجه میشود که به رهبر و راهنما و پیشوای معصوم نیازمند است. چهارده قرن پیش در زمانی که شرک و بت پرستی سراسر جهان را فرا گرفته بود و انسانهای مظلوم زیر فشار طبقه حاکم دست و پا میزدند و همة مردم گرفتار یاس و نا امیدی بودند، از خاندانی شریف مردی برخاست و خود را حامی مظلومان، خواستار عدل و آزادی، پاره کنندة زنجیرهای اسارت و طرفدار علم و دانش خوانده و اساس رسالت خود را فرمانهای الهی و وحی آسمانی معرفی نمود و خود را خاتم پیامبران نامید. در این مبحث از اصل نبوت و فواید و برکات آن سخن به میان آمده تا خواننده با درک عمیق و تامل دقیق بتواند راه سعادت را درک کرده باشد و در ادامه از ضرورت نبوّت در اسلام و جامعه اسلامی را بیان کرده که معنای ضرورت این است که وجود پیامبری از سوی خدا لازم و ضروری است. و برای تفهیم دقیق با بررسی تفاوت نبی و رسول راهی صحیح را در پیش روی انسان قرار دهد تا همگانی و همیشگی بودن نبّوت تا ابد و ازل را نشان دهد. نبوت یک عقیده و مذهبی است که بدون استثناء در همه شیعیان اسلامی وجود دارد و باید به آن ایمان راسخ داشته باشیم تا در آخرت در بهشت برین جای گیریم.
خلاصه ماشینی:
چون، عقل به طور مستقل حسن و قبح برخی از حقایق را درک میکند، از این رو، نسبت به اموری مانند عدل، حکم ذاتی عقل، حَسَن بودن و بعضی دیگر مانند ظلم، حکم ذاتی عقل، قبیح بودن است و همچنین بعد از حکم عقل به اثبات مبدأ ازلی برای هر موجود ممکن و حکم به اثبات وحدت ذاتی واجب تعالی به گونهای که مانندی برای او نیست و اثبات حَسَن بودن نبوّت و رسالت به منظور هدایت مردم برای رسیدن به صلاح و سعادت و دور داشت آنان از شقاوت و نیز اثبات این مهم که تنها مبدأ تعیین کننده نبی و تنها مصدر ارسال رسول و انزال کتاب، همانا خداوند حکیم است و همچنین اثبات این نکته که خداوند سبحان برتر از آن است که تحت حکمی واقع شود؛ زیرا آنچه که از او تعبیر به قانون و حکم مثلاً میشود، اگر به عنوان حکمی علیه واجب تلقّی شود به گونهای که واجب، محکوم این حکم باشد، این حکم و قانون یا واجب است یا ممکن، بدیهی است، بر اساس براهین توحید که دلالت بر یگانگی و یکتایی باری میکند و شریک و مانندی برای او نیست، پس این قانون و یا حکم هرگز واجب نخواهد بود و از سوی دیگر، ممکن نخواهد بود، زیرا ممکن مخلوق الهی و محکوم به حکم الهی است و همچنین هر ممکنی تابع حکم واجب و خاضع و فرو افتاده در درگاه باری و در نزد او صغیر و ذلیلاند طبعاً نمیتوان قانون و حکمی را بر خداوند راند.
گاهی این گونه گفته میشود که چون انسان طبعاً مدنی و اجتماعی است و نیازمند تعامل و داد و ستد و ارتباط متقابل میان افراد است، ناچار باید برای او قانون و قانون گذاری وجود داشته باشد و هیچ حقیقتی جز خداوند حکیم، شایستگیِ قانون گذاری را ندارد و خداوند عالم نیز با جریان نبوّت این مهم را تأمین مینماید.